Perdic | accrued expenditures | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 24 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	accrued expenditures	هزینه های اضافی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	accrued U	جمع شده
	accrued U	متعلقه
	accrued benefit U	پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
	accrued interest U	بهره متعلقه
	accrued interest	بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
	expenditures U	هزینه ها
	expenditures U	مخارج
	aggregate expenditures U	مخارج کل
	See if you can regulate the expenditures . U	ببین می توانی هزینه ها رامنظم کنی
	With such ruinous expenditures . U	با این هزینه های کمر شکن
	welfare expenditures U	مخارج رفاهی
	wasteful expenditures U	مخارج بیهوده
	tax expenditures U	مخارج مالیاتی
	public expenditures U	مخارج عمومی
	noncash expenditures U	مخارج غیر نقدی
	national expenditures U	مخارج ملی
	national expenditures U	هزینههای ملی
	consumption expenditures U	هزینههای مصرفی
	capital expenditures U	هزینههای سرمایهای
	budget expenditures U	مخارج بودجه
	aggregate expenditures U	هزینههای کل
	government expenditures U	هزینههای دولت
	Limit your expenditures to what is essential . U	مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy