English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accessory U دعوای فرعی
accessory U متعلقات
accessory U وسیله یدکی
accessory U لوازم کمکی
accessory U معاون جرم
accessory U وسیله جانبی
accessory U که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory U پیرامونی
accessory U جانبی
accessory U لوازم فرعی
accessory U منضمات
accessory U لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory U فرعی
accessory U معین
accessory U همدست
accessory U معاون
accessory U شریک
accessory U نمائات و نتایج
accessory U فروع و ضمائم
accessory U لوازم یدکی
accessory U تابع
accessory U لاحق
accessory of section U قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory nerve U عصب فرعی
accessory to a riot U همدست درفتنه
accessory nerve U عصب شوکی
accessory equipment U وسایل یدکی
accessory equipment U تجهیزات یدکی
accessory cells یاخته های کمکی
accessory punishment U مجازات تبعی
accessory substances U مواد فرعی
accessory to a riot U معاون فتنه
accessory stitches U چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
to be an accessory to murder U شریک در قتل بودن
desk accessory U لوازم رومیزی یا روزمره
to become an accessory to a crime U در جرمی شریک شدن [قانون ]
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
machine accessory U متعلقات دستگاه
desktrop accessory U وسیله رومیزی
desk accessory U در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
accessory box جعبه لوازم یدکی
cable accessory U وسایل کابل
cable accessory U قطعات کابل
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
accessory shoe صفحه فلزی ضمائم
in gear U اماده حرکت
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear U خراب شدن
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
gear in U درگیر شدن
out of gear U خراب
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
out of gear U ازهم سواشده
gear in U درگیری دو چرخ دنده
in gear U دایر
gear U پوشش دنده دار
gear U جعبه دنده
gear U پوشانیدن
gear U افزار
gear U کردن اماده کارکردن
gear U الات جامه
gear U ادوات
gear U اسباب لوازم
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
gear دنده
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear U انتقال دادن
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
in gear U اماده
mess gear U وسایل غذاخوری
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
pull gear U چرخ دنده بالابر
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
rocker gear U تنظیم جاروبک
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear U چرخ دندانه دار
spur gear U دنده ملخی
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
low gear U دنده کندکن
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
landing gear U ارابه فرود
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
high gear U دنده قوی خودرو
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
planetary gear U دنده خورشیدی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
gear cable U کابلچرخدنده
gear housing U پوششچرخدنده
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
high gear <idiom> U آخر سرعت
gear box U جعبه دنده گیرباکس
gear shift U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
gear stick U دسته دنده اتومبیل
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
bathing gear U لباس شنا [حمام]
gear wheels U چرخ دنده ها
worm gear U چرخ دنده حلزونی
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear U دنده مورب
steering gear U جعبه دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
step up gear U چرخ دنده افزاینده
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
switch gear U وسیله اتصال
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
training gear U گردونه در سمت
transmission gear U چرخ دنده انتقال
tumble gear U چرخ واسطه
tumble gear U چرخ دنده واسطه
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear U دنده مارپیچی
gear wheels U چرخ های دندانه دار
helical gear U چرخ دنده حلزونی
arrester gear U سیم نگهدارنده
crown gear U چرخ دنده محدب
differential gear U دنده عقب اتومبیل
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
elevator gear U گردونه در ارتفاع
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
fishing gear U اسباب ماهیگیری
flight gear U لباس پرواز
four gear drive U گیربکس چهار دنده
foxer gear U صداساز
foxer gear U وسیله تولید صدا
fuse gear U متعلقات فیوز
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
external gear U تاج دندانه خارجی
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
control gear U دستگاه کنترل
compasition gear U چرخ دنده مرکب
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear U سرسره قایق
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
reverse gear U دنده معکوس
breathing gear U ماسک تنفسی
breathing gear U وسیله تنفسی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
change gear U چرخ دندانه تبدیل
gear box U جعبه دنده
gear box U گیربکس
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear wheel U چرخ دنده
gear wheel U چرخ دندانه دار
driving gear U چرخ دنده محرک
gear level U تبدیل کردن
gear level U دسته دنده
head gear U پوشش سر
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear pump U پمپ دندهای
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
gear brake U ترمز سیستم انتقال
gear case U جعبه دنده
gear case U پوسته جعبه دنده
head gear U کلاه تمرین بوکس
head gear U روسری
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear cutter U فرز
gear cutter U دنده تراش
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
nose landing gear U ترمزفروددماغه
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
back gear shaft U محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
internal gear pump U پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com