English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You asked for it. You had it coming. U حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
up-and-coming U رو به ترقی
have it coming <idiom> U سزاوار تنبیه بودن
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
up-and-coming U دارای آیندهی خوب
up-and-coming U در جهش
up-and-coming U در حال رشد
up-and-coming U رو به رونق
(not) know if one is coming or going <idiom> U نمی دانه چکار کند
coming U اینده
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
asked U برای چیزی بی تاب شدن
asked <adj.> <past-p.> U طلب شده
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
asked U خواهش کردن
asked U جویا شدن
asked U طلبیدن
asked U خواستن
asked U دعوت کردن
asked U پرسیدن
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
asked <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
asked <adj.> <past-p.> U طلبیده شده
asked <adj.> <past-p.> U خواسته شده
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
The time is coming soon when ... U به زودی وقتش می رسد که...
to be coming up to meet U به طرف کسی رفتن
to be coming up to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
You had it coming to you. serves you right. U چشمت کور
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
coming in speed U حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
i asked him to dinner U او را به ناهار خواندم
i asked him a question U سئوالی از اوپرسیدم
He expressly asked for you to ... U او صریحا از شما خواسته که ...
i asked him a question U چیزی ازاو پرسیدم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
He is a long time coming. U او [مرد] خیلی طولش می دهد [دیر می کند] .
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
the tides ids coming up U جزرومد بالامی اید
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for . U برای نان شب معطل مانده ام
The deadline is coming closer. U مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer . U امسال تابستان می رویم کنار دریا
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb> U به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
Things are coming to a critical juncture . U کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Next Saturday . This coming Saturday. U شنبه دیگه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com