Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
vacant
U
بی متصدی
vacant
U
خالی
vacant
U
اشغال نشده
vacant
U
بلاتصدی
vacant
U
بیکار
vacant possession
U
ملک خالی
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
vacant space
U
محل خالی
vacant succession
U
بدون جانشین
vacant space
U
جای خالی
vacant possession
U
ملک بدون مستاجر
We are hunting for a vacant flat.
U
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
opening
U
شروع
opening
U
سراغاز
the opening
U
الفاتحه
opening
U
گشایش
opening
U
سوراخ
opening
U
افتتاح گشایش
for opening
U
برایبازکردن
opening
U
جای خالی سوراخ
opening
U
چشمه
opening
U
دهانه
opening
U
شکافتن دفاع
wall opening
U
روزنه دیوار
benko opening
U
گشایش بنکو
bird's opening
U
گشایش برد
his opening remarks
U
نخستین گفتههای وی
excretory opening
U
مجرایدفع
alapin's opening
U
گشایش الاپین
opening time
U
زمانشروعبکارمغازهبانککتابخانهو...
opening night
U
شباولیناجراییکقطعههنری
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
genital opening
U
دهانهیدستگاهتناسلی
outward opening
U
دهانه خارجی
pulmonary opening
U
دهانهدیوی
anderssen opening
U
گشایش اندرسن
bishops opening
U
گشایش فیل شطرنج
blocked opening
U
در مسدود
saragossa opening
U
گشایش ساراگوسا
scotch opening
U
گشایش اسکاتلندی
english opening
U
گشایش انگلیسی
the opening chapter
U
فاتحه
delayed opening
U
سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
discharge opening
U
راهگاه تخلیه
discharge opening
U
مجرای تخلیه
sokolsky opening
U
گشایش سوکولسکی
reti opening
U
گشایش رتی شطرنج
larsen's opening
U
گشایش لارسن
blocked opening
U
درگاه بسته
paris opening
U
گشایش پاریس شطرنج
circuit opening
U
حالت قطع مدار
circuit opening
U
حالت مدارباز
the opening chapter
U
نخستین فصل
polish opening
U
گشایش
polish opening
U
لهستانی
ponziani's opening
U
گشایش پونتسیانی
sokolsky opening
U
گشایش لهستانی
opening joints
U
درز گشایی
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
opening capital
U
سرمایه اولیه
normal opening
U
گشایش نرمال یا فرانسوی
larsen's opening
U
حمله نیمزوویچ
joke opening
U
گشایش مضحک
opening of negotiations
U
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
inverted opening
U
گشایش معکوس
joint opening
U
دهانه یک درز
joke opening
U
دفاع مدرن شطرنج
opening leaf
U
لنگه واشو
ruy lopez opening
U
گشایش روی لوپس
ring opening reaction
U
واکنش حلقه گشا
ring opening polymerization
U
بسپارش حلقه گشا
elasticized leg opening
U
کشلبهشورت
queen's pawn opening
U
گشایش پیاده وزیر شطرنج
fire place opening
U
اتشخان اجاق
trimmed opening in a floor
U
قیف زغالرو
gates opening indicator
U
شاخص باز شدن دریچه ها
trimmed opening in a floor
U
قیف اشغالرو
orang utan opening
U
گشایش لهستانی
lock filling opening
U
قفلبازکنندهمکش
orang utan opening
U
گشایش سوکولسکی
the opening chapter of the quran
U
فاتحه الکتاب
orang utan opening
U
گشایش اورانگوتان
lock filling and emptying opening
U
قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
bail arm opening mechanism
U
ماشینبازکنندهبازویمتحرک
casement window opening inwards
U
پنجرهدودر
to keep company with
U
همراه بودن با
company
U
دسته هیئت بازیگران
company
U
تجارتخانه
company
U
جمعیت
company
U
گروه
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
company
U
شرکت
company
U
انجمن
company
U
گروهان همراه کسی رفتن
to keep company
U
باهم بودن
company
U
همراه
company
U
گروهان
to keep company
U
باهم امیزش کردن
company
U
شریک
company
U
کمپانی
company
U
مصاحبت کردن با
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
in company
U
درجمعیت
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
in company
U
باجمع
in company with
U
همراه
in company with
U
باتفاق
associated company
U
شرکت وابسته
in company
U
دسته جمعی
Two is company , three is none .
<proverb>
U
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
shipping company
U
شرکت حمل و نقل
headquarters company
U
گروهان ارکان
holding company
U
شرکت سرمایه گذاری درسهام
separate company
U
گروهان مستقل
software company
U
شرکت نرم افزاری
shipping company
U
شرکت کشتیرانی
holding company
U
شرکت صاحب سهم
headquarters company
U
گروهان قرارگاه
holding company
U
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company
U
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
service company
U
گروهان خدمات
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company
U
شرکت مرکزی
shipping company
U
شرکت کشتی رانی
holding company
U
شرکت مالک
electric company
U
شرکت برق
ship's company
U
پرسنل ناو
ship's company
U
خدمه ناو
holding company
U
کمپانی مسلط
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
to part company with any one
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
growth company
U
شرکت در حال گسترش
parent company
U
شرکت اصلی
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
finance company
U
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
invalidation of company
U
بطلان شرکت
insurance company
U
شرکت بیمه
finance company
U
شرکت تامین مالی
parent company
U
شرکت مادر
incorporated company
U
شرکت ثبت شده
proprietary company
U
شرکت خصوصی
fire company
U
شرکت اتش نشانی
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
private company
U
شرکت خصوصی
public company
U
شرکت سهامی عام
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
acting company
U
شرکت عامل
affiliated company
U
شرکت وابسته
He is a new face in the company .
U
چهره تازه ای درشرکت است
article of a company
U
اساسنامه شرکت
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
branch of a company
U
شعبه شرکت
Company town
U
شهرک کارگران
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
unlimited company
U
شرکت با مسئولیت نامحدود
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
trading company
U
شرکت تجارتی
commercial company
U
شرکت تجاری
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
What's your insurance company?
U
شرکت بیمه شما کدام است؟
to join company with somebody
U
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
to shake up
[a company]
<idiom>
U
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
offshore company
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
aircraft company
U
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
directorate
[of a company]
U
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
directorate
[of a company]
U
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
company commander
U
فرمانده گروهان
doctor to the company
U
پزشک شرکت
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
to keep a person company
U
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
to break company
U
جدایی کردن
controlling company
U
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company
U
holdingcompany
cooperative company
U
شرکت تعاونی
mutual company
U
شرکت تعاونی
supply company
U
شرکت تامین کننده
subsidiary company
U
شرکت فرعی
stock company
U
شرکت سهامی
dissolution of a company
U
انحلال شرکت
winding up of a company
U
انحلال شرکت
company union
U
اتحادیه شرکت
company grade
U
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law
U
قوانین شرکت
company law
U
قوانین مربوط به شرکتها
company team
U
تیم گروهانی
company network
U
شبکه شرکت
company seal
U
مهر شرکت
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
company secretary
U
منشی شرکت
company network
U
شبکه همکار
company grade
U
در رده گروهان
company team
U
تیم مرکب
company funds
U
اعتبارات گروهانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com