Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Water must be stopped at its source .
<proverb>
U
آب را از سر بند باید بست .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The water is turbid from its source .
<proverb>
U
آب از سر چشمه گل آلود است .
stopped
U
ایست
stopped
U
گیره
stopped
U
برخورد
stopped
U
ورجستن
stopped
U
ناک دان
stopped
U
استوپ داور بوکس
stopped
U
قطع کردن
stopped
U
ایستادن
stopped
U
متوقف کردن ایستگاه
stopped
U
متوقف کننده
stopped
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopped
U
ایستاندن
stopped
U
ایستادن توقف کردن
stopped
U
از کار افتادن مانع شدن
stopped
U
نگاه داشتن
stopped
U
تعطیل کردن
stopped
U
خواباندن بند اوردن
stopped
U
منع
stopped
U
توقف منزلگاه بین راه
stopped
U
ایستگاه نقطه
stopped
U
مانع
stopped
U
توقف
stopped
U
مکث
stopped
U
سدکردن
stopped
U
توقف انجام کار
stopped
U
انجام ندادن عملی
stopped
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped
U
جلوگیری منع
payment stopped
U
توقف پرداخت
The police stopped me.
U
پلیس جلویم را گرفت
The clock has stopped.
U
ساعت دیواری خوابیده است
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
I have stopped dealing with him .
U
دیگربا اومعامله نمی کنم
end stopped
U
دارای سکته ملیح
payment stopped
U
دستور عدم پرداخت
We started when the wind stopped .
U
هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
His heart stopped beating.
U
قلبش از کار ایستاد
The patients hrart stopped beating.
U
قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
U
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
source
U
چشمه
source
U
روش
source
U
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source
U
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source
U
نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source
U
نقط ه اصلی یا شروع
source
U
مایه مبداء
the source
U
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source
U
منشاء
source
U
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source
U
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source
U
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source
U
مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source
U
مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source
U
فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source
U
نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source
U
که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source
U
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source
U
ماخذ
second source
U
منبع دوم
source
U
ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
source
U
منبع برق
source
U
مبداء
source
U
منبع
source
U
منبع منشاء
source
U
سرچشمه
source
U
خصوصیت برخی bridge ها که
radiation source
U
منبع تشعشع
source of power
U
منبع انرژی
It is a source lf pride .
U
مایه افتخار است
source listing
U
لیست برداری منبع
source language
U
زبان اصلی
source computer
U
کامپیوتر منبع
source listing
U
لیست منبع
source of power
U
منبع قدرت
radio source
U
چشمه شبه اختری
radio source
U
چشمه اخترواره
quasistellar source
U
چشمه شبه اختری
voltage source
U
منبع الکتریسیته
source code
U
کد منبع
source code
U
کد مبداء
source data
U
دادههای منبع
source disk
U
دیسک مبداء
source document
U
سند منبع
source document
U
سند اصلی
source file
U
فایل مبدا
source language
U
زبان منبع
source language
U
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
power source
U
منبع قدرت
voltage source
U
منبع ولتاژ
quasistellar source
U
چشمه اخترواره
source computer
U
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
voltage source
U
منبع فشار الکتریکی
image source
U
منبع تصویر
voltage source
U
منبع قدرت
source register
U
ثبات منبع
source routine
U
روال منبع
source trait
U
ویژگی پایه
message source
U
منبع پیام
data source
U
منبع داده
discrete source
U
چشمههای مجزا
line source
U
منبع خطی منبع شبکه
line source
U
منبع خطی شکل
lighting source
U
منبع روشنایی
information source
U
منبع اطلاعات
incandescent source
U
منبع ملتهب
message source
U
منشاء پیام
source program
U
برنامه منبع
light source
U
منبع نور
excitation source
U
منبع برانگیختگی
x ray source
U
منبع اشعه رونتگن
neutron source
U
منبع نوترون
welding source
U
منبع جریان جوش
source program
U
برنامه مبداء
light source colour
U
رنگ منبع نور
extirpate the source of dispute
U
قلع ماده نزاع
low frequency source
U
منبع فرکانس پایین
basic source of food
U
منابعاولیهغذا
source data automation
U
خودکاری داده منبع
source data automation
U
کنترل خودکار داده منبع
by water
U
از راه دریا
first water
U
بالاترین مقام
first water
U
درجه اول
water course
U
مجرای اب
water course
U
حق المجری
by water
U
از راه رودخانه
above water
<adj.>
U
شناور
f.water
U
عرق رازیانه
by water
U
با کشتی
of the first water
U
بهترین
water way
U
راه ابی
water still
U
دستگاه تقطیر اب
water way
U
ابراهه
water way
U
مسیل
on the water
U
در کشتی
water course
U
حق الشرب
mean water
U
میان اب
water
U
اب
to water something
U
آب دادن
[گیاه]
above water
<adj.>
U
روی آب
water
U
اب دادن
water down
<idiom>
U
ضعیف شدن
water
U
ابگونه
water
U
پیشاب
to p something with water
U
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
She let the water out .
U
آب را ول کرد
to water
U
آب ریختن
to water
U
آب دادن
water
U
مایع
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
water
آب
unavailable water
U
رطوبت غیر قابل استفاده
water glass
U
شیشه محلول
underground water
U
اب زیرزمینی
underground water
U
اب درون زمین
water fast
U
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast
U
پارچه شورنرو
water filter
U
صافی اب
water fowl
U
مرغ ابی
water fowl
U
پرنده ابی
water front
U
جبهه رطوبتی
water line
U
خط ابخور ناو
water gas
U
گاز اب
water cure
U
اب درمان
water gauge
U
اندازه اب نما
water gauge
U
اب پیم
to soften a water
U
سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
water glass
U
اب شیشه
water glass
U
شیشه مایع
water jump
U
مانع ابی
water jump
U
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level
U
تراز اب
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
U
سطح اب
water lily
U
نیلوفر ابی
water logging
U
ابسیری
water loss
U
ابکاهی
water lowering
U
زهکشی
water melon
U
هندوانه
water meter
U
کنتور اب
water meter
U
اب سنج
water jacket
U
صندوق اب
water jacket
U
ابدان
water guage
U
فشار سنج اب
water heater
U
ابگرم کن
water hammer
U
ضربت قوج
water hammer
U
ضربت قوچ
water hardening
U
سختگردانی با اب
water hazard
U
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water heater
U
فرف ابگرم کن
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole
U
چاله اب
water hyacinth
U
سنبل ابی
water hyacinth
U
وردالنیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com