Perdic | Water lays the dust. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	Water lays the dust. U	آب گرد وخاک رامی خواباند

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	lays U	خواباندن
	lays U	: غیر متخصص ناویژه کار
	lays U	اهنگ ملودی الحان
	lays U	تخم گذاردن داستان منظوم
	lays U	گذاردن
	lays U	دفن کردن
	lays U	قرار دادن
	lays U	نصب کردن طرح کردن
	lays U	قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
	lays U	وضع کردن
	lays U	کشیدن اماده شدن راه
	lays U	خارج از سلک روحانیت
	lays U	روانه کردن
	lays U	گذاشتن
	lays U	غیر حرفهای عامی
	lays U	وضع کردن مالیات
	lays U	کار گذاشتن
	lays U	خواب طناب
	lays U	مطرح کردن
	lays U	کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
	lays U	روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
	lays U	غیر روحانی
	lays U	نشانه رفتن قرار دادن
	dispersal lays U	محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
	He lays claim to learning. U	ادعای علم وفضل می کند
	dust U	خاک
	dust U	گرد وخاک
	dust U	غبار
	dust well U	گرد چال
	dust U	خاکه ذره
	dust U	ریختن پاشیدن
	dust U	تراب
	dust U	ارد
	dust U	گرد گوگرد
	dust-up U	جنگ و دعوا
	in the dust U	زیر خاک
	dust-up U	بگومگو
	saw dust U	خاک اره
	dust-up U	شکر آب
	dust U	گرد
	in the dust U	مرده
	dust U	گردگیری کردن گردگرفتن از
	to let the saw dust out of U	رسوا کردن
	to let the saw dust out of U	را ثابت کردن
	to f. away the dust U	گردگیری کردن
	to let the saw dust out of U	پوچی یا بی اساسی
	in the dust U	درخاک
	coal dust U	خاکه زغال
	gold dust U	خاک طلادار
	dust bowl U	شن روان
	dust coat U	لباس روبرای گرفتن گرد جامه گردگیر
	dust-ups U	جنگ و دعوا
	bite the dust <idiom> U	از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
	dust-ups U	شکر آب
	When the dust settles. U	وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
	dust-ups U	بگومگو
	gold dust U	گرد طلا
	angel dust U	گرد پریان
	dust receiver U	مخزنگردوخاک
	zinc dust U	گرد روی
	cosmic dust U	غبار کیهانی
	dust brush U	گردپاک کن
	dust colour U	خاکی
	dust collector U	گردگیر
	dust collector U	جمع کننده گرد و خاک
	dust collection U	غبارگیری
	dust collection U	گردگیری
	dust brand U	سخن زشت
	dust coal U	خاک ذغال
	dust cover U	سرپوش غبارگیر
	diamond dust U	خرده یاسوده الماس
	dust arrester U	واحد گردگیری
	dust arrester U	گرد گیر
	dust bin U	خاکدان
	dust bin U	خاکروبه دان
	dust brand U	دوده
	dust brand U	لکهای ازدوده
	dust box U	گردپاش
	dust catcher U	گردگیر کوره بلند
	to kiss the dust U	باخاک یکسان شدن
	to make a dust U	هایهوکردن
	to raise a dust U	گردوخاک بلندکردن
	to raise a dust U	شلوق کردن
	to raise a dust U	اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
	to shake off the dust U	گردگیری گردن
	to shake off the dust U	گرد گرفتن
	to shake off the dust U	تکاندن
	stone dust U	گرد سنگ
	stone dust U	خاک سنگ
	to make a dust U	گردکردن
	to bite the dust U	افتادن
	to kiss the dust U	پست شدن
	to kick up dust U	خاک راه انداختن
	to kick up dust U	خاک بلندکردن
	to dust the coat of U	کتک زدن
	to dust one;s jacket U	کسیراکتک زدن
	to dust one;s jacket U	کسیراچوب زدن
	to dust one's jacket U	کسیرازدن
	to lick the dust U	بزمین خوردن
	to make a dust U	گردو خاک بلند کردن
	saw dust concrete U	بتن خاک اره
	raise a dust U	داد و بیداد کردن
	dust respirator U	ماسک ضد گردو غبار
	dust respirator U	ماسک تنفسی
	dust removal U	گرد گیری
	dust mask U	خاک گیر
	dust laden U	تجمع گرد وغبار
	dust laden U	خاک گرفتگی
	dust exhaust U	تخلیه گرد و خاک
	to bite the dust U	مردن
	dust devil U	تنوره دیو
	dust separation U	جداسازی گرد و غبار
	dust tight U	خاک بند
	raise a dust U	گرد و خاک بلند کردن
	to kiss the dust U	کشته شدن
	to kiss the dust U	به خواری وپستی تن دادن
	interstellar dust U	غبار بین- ستارهای
	humbled to the dust U	باخاک برابر
	glass dust U	خرده شیشه
	furnace dust U	بخار کوره
	flying dust U	گرد
	flue dust U	بخار گاز
	dust removal U	تخلیه گرد و خاک
	dust-jackets U	جلد کاغذی روی کتاب
	to blow up dust U	گرد و خاک به پا کردن
	dust jacket U	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
	dust brush U	گردگیر
	to raise dust U	گرد و خاک به پا کردن
	dust color U	رنگ خاکی
	dust-jackets U	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
	dust jacket U	جلد کاغذی روی کتاب
	dust-covers U	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
	dust-covers U	جلد کاغذی روی کتاب
	dust-jacket U	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
	dust-jacket U	جلد کاغذی روی کتاب
	To snake the dust off the carpet. U	خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
	sandstorm or dust storm U	طوفانخاکوشن
	dust cloud theory U	نظریه غباری
	dust collection equipment U	وسایل گردگیری
	the dust panned out pootly U	ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
	The dust was laid ( settled ) . U	گرد وخاک نشست
	coal dust firing U	اشتعال گردی
	Dust has accumulated [settled] on the chairs.	روی صندلی ها خاک نشسته
	He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U	کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
	water way U	ابراهه
	water way U	راه ابی
	first water U	بالاترین مقام
	water	آب
	water U	اب دادن
	water U	مایع
	water way U	مسیل
	on the water U	در کشتی
	of the first water U	بهترین
	mean water U	میان اب
	water course U	حق الشرب
	to water U	آب دادن
	water course U	مجرای اب
	water course U	حق المجری
	water still U	دستگاه تقطیر اب
	to water U	آب ریختن
	first water U	درجه اول
	f.water U	عرق رازیانه
	by water U	از راه رودخانه
	to water something U	آب دادن [گیاه]
	by water U	از راه دریا
	above water <adj.> U	شناور
	by water U	با کشتی
	She let the water out . U	آب را ول کرد
	water U	ابگونه
	above water <adj.> U	روی آب
	water U	پیشاب
	to keep ones he above water O	از زیر بدهی بیرون آمدن
	water U	اب
	water down <idiom> U	ضعیف شدن
	to p something with water U	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
	water gas U	گاز اب
	water front U	جبهه رطوبتی
	water fast U	پارچه شورنرو
	water filter U	صافی اب
	water fowl U	پرنده ابی
	water fowl U	مرغ ابی
	water loss U	ابکاهی
	water lowering U	زهکشی
	water mill U	اسیاب
	water dog U	سگ ابی
	water dog U	شناگر ماهر
	water mill U	اسیاب ابی
	water dog U	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
	water driver U	مقنی
	water fast U	رنگ نرو
	water meter U	اب سنج
	water fast U	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
	water meter U	کنتور اب
	water melon U	هندوانه
	water gauge U	اندازه اب نما
	water gauge U	اب پیم
	water hazard U	مانع ابی در مسیر گوی گلف
	water heater U	ابگرم کن
	water level U	سطح اب
	water level U	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب