English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (5695 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To win the match(race,contest). U مسابقه رابردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Test match U مسابقه ازمایشی
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match U مسابقه بین المللی کریکت
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point U اخرین امتیاز
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز
match U حریف
match U همتا
match U نظیر
match U لنگه همسر
match U جفت
match U ازدواج زورازمایی
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
match U جور بودن با
match U بهم امدن
match U مسابقه کبریت
match U چوب کبریت
match U تطبیق تطابق
match U مطابقت
match U همتا کردن
match U جور کردن
match U مسابقه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
match U علامت دوبدو گذاشتن چوب
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
match U تطبیق
match U تطابق
match U مطابقت کردن
an out match U مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
ballistic match U تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
match box U قوطی کبریت
brimstone match U کبریت گوگردی
cable match U رویارویی تلگرافی شطرنج
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
friction match U کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
match fishing U مسابقه ماهیگیری درانگلستان
match foursome U مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
match maker U ترتیب دهنده مسابقه
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
match penalty U خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
match race U مسابقه دو بین دو نفر
match up U یارگیری
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
quick match U فتیله توپ یا ترقه
radio match U رویارویی رادیویی
rugby test match U مسابقه بین المللی رگبی
safety match U کبریت بی خطر
slow match U کبریت کند سوز
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
telex match U رویارویی تلکسی
to strika a match U کبریت زدن
to strike a match or light U کبریت زدن
winner of a match U برنده مسابقه
wresthing match U مسابقه کشتی
wrestling match U مسابقه کشتی
return match U بازیبرگشت
shouting match U بحثوجدلپرسروصدا
slanging match U بزنبزن کتککاری
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
To strike a match. U کبریت زدن
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
These gloves do not match . U این دستکشها لنگه به لنگه است
match U قرینه سازی در طرح یا بافت
a good match U زن و شوهری که خوب بهم بخورند
international match U مسابقه بین المللی [ورزش]
Other Matches
contest U اعتراض کردن
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest U رقابت دعوا
contest U مسابقه
contest U ستیزه کردن مشاجره
contest U رقابت
contest U مسابقه
contest U اعتراض داشتن بر
contest U مباحثه وجدل کردن
beauty contest U مسابقهزیبایی
contest area U زمینمسابقه
pandering contest U رقابت در خودشیرینی
referee stops contest U استوپ داور
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
race U قوم
race U قاب
race U طایفه
race U طوقه لغزنده
race U نسل تبار
race U جدار
race U طبق ه
race U اسب دوانی
race U ابراهه
race U جوی
race U نهر
race U ریل لغزنده
race U سینی لغزنده
race U نژاد
race U مسابقه دادن بسرعت رفتن
race U مسابقه
race U سرسره ریل
race course U میدان مسابقه
race U دور
race U دوران مسیر
race U گردش
race U دویدن
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race U مسابقه سرعت
the white race U نژادسفید
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
the black race U نژاد سیاه
rat race U عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
the hu man race U نژادانسان
the hu man race U نوع بشر
the white race U نژادابیض
tide race U جذر و مد سریع اب دریا
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
race relations U روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
race meeting U برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
human race U بشریت
A hurdle race . U مسابقه دو با مانع
arms race U مسابقه تسلیحاتی
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
the human race U بشریت
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
the human race U نوع بشر
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
drag race U مسابقه اتومبیلرانی سرعت
head race U کانال هذایت اب به توربین
horse race U مسابقه اسب دوانی
hurdle race U اسب دوانی با پرش از موانع
claiming race U مسابقه اسبهای هم قیمت
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
master race U نژاد برتر
bearing race U جدار یاتاقان
race horse U اسب مسابقه
mill race U اب اسیاب
mill race U جوی اسیاب
head race U تنوره اسیاب
he has run his race U است
endurance race U مسابقه استقامت
endurance race U مسابقه اتومبیلرانی استقامت
figure race U مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
flat race U مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
foot race U مسابقه راهپیمایی
race walking U مسابقه راهپیمایی
front race U پیشتازی
harness race U مسابقه ارابه رانی
he has run his race U دوره
he has run his race U خودراپیموده
nursey race U مسابقه اسبهای 2 ساله
obstacle race U مسابقه دو با پرش موانع
race ring U رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
row a race U مسابقه کرجی رانی دادن
road race U دو ماراتون
relay race U دو امدادی
selling race U مسابقه فروش اسب
race ring U رینگ و پایه مسلسل
race ring U طوقه سرسرهای
race ring U سینی دوار
race glass U دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
race condition U حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
post race U مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
tail race U کانال هدایت اب از توربین به خارج
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
produce race U مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
race card U برنامه اسب دوانی
special weight race U مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
to poach a start in race U نا بهنگام پیش افتادن
to poach a start in race U بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
weight for age race U مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
Adegenerate ( decadent ) race . U نژاد فاسد
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
middle distance race U دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
currency depreciation race U تجدید نظر در قیمت پول جاری
slow and steady wins the race U اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com