English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shadow U سایه
shadow U فل
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U پنهان کردن
shadow U هواپیمای یدک کش
shadow U شبح سایه
shadow U چسبیدن به حریف
shadow U شدو سایه
shadow U بحریف خیالی مشت زدن
drop shadow U سایه برجسته
half shadow U نیم سایه
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
shadow ball U تمرین گوی اندازی
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shadow mask U صفحه مشبک
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow memory U شبه حافظه
shadow page U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow page U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow play U نمایش سایه ها
shadow play U نمایش ارواح
shadow price U قیمت سایهای
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow printing U چاپ سایهای
shadow RAM U روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
shadow ROM U حافظه مجازی فقط خواندنی
shadow tuning indicator U میزان نمای سایهای
shadow zone U منطقه کور عمق اب
thermal shadow U سایههای حرارتی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
eye-shadow U سایهی چشم
five-o'clock shadow U ته ریش
To cast a shadow. U سایه انداختن
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
To cast a shadow . U سایه انداختن
Catch not at the shadow and lase the substance. <proverb> U به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com