English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
To reach ones destination. U بمقصد رسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
A load askew does not reach its destination . <proverb> U بار کج به منزل نمى رسد .
Other Matches
immediate destination U مقصد بعدی
destination U مقصد
destination U محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destination U را قرار می دهید
destination U صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination U سرنوشت
immediate destination U اولین مقصد
destination U تقدیر
destination file U فایل مقصد
destination inspection U بازدید در مقصد
destination port U بندر مقصد
destination port U بندر تحویل کالا
final destination U مقصد نهایی
moveable by destination U منقول در حکم غیر منقول
port of destination U بندر مقصد
destination carrier U کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
named point of destination U نقطه مشخص در مقصد
named place of destination U مقصد مشخص
named port of destination U بندر مقصد مشخص
freight payable at destination U هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
reach U حصول
reach U نائل شدن به کشش
to reach down U پایین اوردن
to reach down U سوی پائین دراز کردن
reach U رسیدن به
reach U دراز کردن دست
reach U بس بودن
reach U کفایت کردن
reach U کافی بودن
reach U بسنده بودن
reach U رسایی
reach U میدان
reach U ناحیه
reach U وسعت حدود
reach U استطاعت
reach U توانایی
reach U دسترسی
reach U هدف
reach U برد
reach U رسیدن
reach U دسترس
to reach a place U بجایی رسیدن
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
as far as the eye can reach U تا چشم کار میکند
reach an agreement U به توافق رسیدن
I cant reach the shelf . U دستم به قفسه نمی رسد
to reach for knowledge U برای یافتن
beam reach U پرتورسائی
I cannot reach the shelf. U قدم به قفسه نمی رسد
reach rod U اهرم کنترل از راه دور
broad reach U حصولپهناور
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> U روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
to reach an amicable settlement U دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com