English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apple tree U درخت سیب
The apple does not fall far from the tree. <proverb> U درست شبیه پدر.
tree bench [bench encircling a tree trunk] U نیمکت [دور تنه ] درخت
apple U چیز عزیزو پربها
apple U مردمک چشم
apple U سیب دادن
apple U میوهء سیب دادن
apple U نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple سیب
apple U یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple ii U اپل دو
apple share U اپل شر
apple of the eye U محبوب نوردیده
flat apple U گوی بولینگ خارج از بازی
gall apple U مازو
apple of the eye U مردمک چشم
apple jack U عرق سیب
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
Apple Mac U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
sugar-apple U سیتافال هندی
oak apple U مازو
apple macintosh U acintosh
fir apple U جوزصنوبر
fir apple U چلغوزه
apple computer U کامپیوتر اپل
apple talk U اپل تاک
apple core U تخمدان سیب
adams apple U سیب حضرت ادم
adams apple U جوزک
adams apple U بر امدگی گلو
apple works U اپل ورکس
crab apple U سیب صحرایی
apple peel U پوست سیب
apple pascal U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye U چیز پریها
egg apple U بادنجان
eating apple U سیب خوردنی
a crunchy apple U سیبی برشته و ترد
Adam's apple U جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
pine apple U قشطه بمب
apple juice U آب سیب
apple pie U پای سیب
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
shaped like an apple U بشکل سیب
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
sugar apple سفرجل هندی
sugar apple سیب دارچینی
the pulp of an apple U مغز سیب
the pulp of an apple U گوشت سیب
the apple of one's eye <idiom> U نور چشم
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
thorn apple U تاتوره خاردار
To turn (apple)to someone. U به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
toffee apple U سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
pine apple U عین الناس
pine apple U اناناس
to peel an apple U پوست سیبی را گرفتن
Adam's apple U سیب آدم
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
candy apple U سیب با ژلاتین پوشیده شده
the apple of one's eye <idiom> U عزیز دردانه
love apple U گوجه فرنگی
oak apple or gall U مازو
To eat an apple with the skin. U سیب را با پوست خوردن
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Put the apple in the juicer. U سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
apple ring fender U دفرای حلقوی
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
dutch apple pie U پای سیب هلندی
Apple Macintosh computer U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
Apple Computer Corporation U Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
apple desktop bus U باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple desktop bus U گذر رومیزی اپل
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
Apple file exchange U برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
A rotten apple in jures its companions. <proverb> U یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> U یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
section of a pome fruit: apple U قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
pick U خلال گوش
pick U خلال دندان
to pick up U پیدا کردن
pick U مضراب
pick U زخمه
pick U کلنگ
pick U دزدیدن
pick over U چیدن
pick U عیبجویی کردن
pick U ناخنک زدن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
pick off U یکی یکی با تیر زدن
pick at U خرده گرفتن بر
pick off U رد شدن از راننده دیگر
pick out U جدا کردن
pick out U انتخاب کردن دریافتن
pick off U چیدن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
pick up U برچیدن
pick up U برداشتن
pick up U سوار کردن مسافر
pick at U بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick up U کندن منظم کردن
pick up U اشنا شدن
pick up U یارگیری
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
pick up U بدست اوردن
pick U بازکردن
pick up <idiom> U دستگیر کردن شخص
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
to pick off U چیدن
to pick off U کندن
to pick off U یکی یکی باتیرزدن
to pick off U تک تک انداختن
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
pick over U برگزیدن
to pick out U جدا کردن
to pick out U سوا کردن برگزیدن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
to pick thanks U خود شیرینی کردن
to pick thanks U بوسیله سخن چینی
to pick up U برداشتن
to pick up U سوارکردن
pick-up U پیک اپ
to pick at any one U از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to have one's pick U انتخاب کردن
pick up <idiom> U اتفاقی
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
pick U نوک زدن به برگزیدن
pick U خلال دندان بکاربردن
pick out <idiom> U انتخاب کردن
pick on <idiom> U حرف بد به کسی زدن
pick U باخلال پاک کردن
pick U کلنگ زدن و
pick-me-up <idiom> U بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
pick U کندن
pick U چیدن
pick کلنگ
to have one's pick U برگزیدن
to pick on U عیب جویی کردن از
To pick on someone . To have it in for someone . U با کسی لج افتادن
pick me up U نوشابه مقوی
pick U کلنگ دو سر
pick U کلنگ زدن
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
to pick up U برچیدن
pick U سیستم عامل چند کاربره
pick U چند کاره
pick U که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick-me-up U نوشابه مقوی
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
pick-up U کندن
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
When should I pick you up? U کی عقب شما بیایم؟
pick U هرنوع الت نوک تیز
pick up speed <idiom> U افزایش سرعت
pick up the tab <idiom> U صورت حساب کسی را پرداختن
to pick a hole in U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کندن در
ear pick U گوش پاک کن
To pick at ones food . U از روی سیری خوردن
to pick a hole in U عیبجویی کردن از
Don't pick on me. U سر به سر من نگذار.
to pick and choose U درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
pick-up artist U مشتاق زن
pick-up artist U مرد زن پرست
pick someone's brains <idiom> U اطلاعات دقیق به کسی
pick-me-ups U نوشابه مقوی
to pick to piece U پاره پاره کردن
to pick up a language. <idiom> U زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
to pick to piece U سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick up women <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to pick rags U کهنه برچینی کردن
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
pick a quarrel <idiom> U باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
Pick on someone your own size. U برو با هم قدهای خودت طرف بشو
pick-up artist U زن دنبال کن
pick-up artist U مردلاس زن
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
pick's syndrome U بیماری پیک
magnetic pick up U پیک اپ مغناطیسی
pick of the basket U گل سرسبد
ice pick U چکش یخ شکن
pick and steal U ناخنک زدن
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
pick a cherry U ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
pick a back U بردوش
toe pick U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
tooth pick U خلال دندان دندان کاو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com