English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بازرسی کردن
searched U گشتن
searched U جستجوکردن
searched U کاوش
searched U تکاپو بازرسی
searched U تجسس
searched U جستجو
searched U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched U تلاش
searched U بررسی وشناسایی زمین
searched U تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searched U تجسس کردن
searched U درو در عمق با اتش
searched U شناسایی کردن
searched U کاوش کردن زمین
searched U تفتیش
searched U مراقبت کردن از زمین
searched U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched U جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
had searched U اگر جستجو میکردید
had searched U انرا می یافتید
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U جستجو کردن
searched U جستجو برای یک موضوع داده
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched U جستجویی که هر عنصریت
searched U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched channel U مسیر پاک شده از مین
searched channel U کانال بی خطر در میدان مین
It's all over town. <idiom> U این خبر درشهر پراست.
new town U شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
the town U گردش وسیاخت درشهر
town U شهر کوچک
town U قصبه
out of town U بیرون شهر
go to town <idiom> U
Get out of town! <idiom> U شوخی میکنی؟ [اصطلاح روزمره]
town U شهر
town U شهر کوچک قصبه حومه شهر
town U شهرک
from out of town U از خارج [از شهر]
town U شهر
town U شهرک
town U خرده شهر
town U شهر کوچک
Get out of town! <idiom> U جدی می گی؟ [اصطلاح روزمره]
from out of town U از بیرون [از]
Road Town U توانائیدرقضاوتعادلانه
boom town U شهرصنعتیشده
small-town U کم سروصدا
small-town U شهرستانی
small-town U وابسته به شهرهای کوچک
shanty town U بیغوله
shanty town U گدامحله
shanty town U کوخگاه
shanty town U حصیرآباد
home town U زادشهر
home town U خاستگاه
George Town U بندر جرج تاون
home town U شهر موطن
George Town U نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
home town U زادگاه
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
provincial town U شهرستان
country town U شهرستان
Is there a bus into town? U آیا اتوبوس برای شهر هست؟
to live out of town U در بیرون از شهر زندگی کردن
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
She is the talk of the town . U همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
to work out of town U در حومه [بیرون] شهر کار کردن
To be the talk of the town. U سرزبانها افتادن
Company town U شهرک کارگران
county town U شهر مقراستاندار
town planning U شهرسازی
county town U حاکم نشین استان
town crier U جارچی
town criers U جارچی
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
in the navel of the town U در ناف شهر
town halls U کاخ شهرداری
town houses U گدا خانه دارالمساکین
town houses U خانه شهری
town house U گدا خانه دارالمساکین
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall U کاخ شهرداری
town hall U عمارت شهرداری
town hall U تالار انجمن شهر
town halls U تالار شهرداری یا فرمانداری
town halls U عمارت شهرداری
town halls U تالار انجمن شهر
ghost town U شهر متروک
town house U خانه شهری
man about town U مرد فعال اجتماعی وجهانی
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
town council U انجمن شهرداری
town meeting U انجمن شهری
the outskirts of the town U حومه شهر
town manager U شهردار انتصابی
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
to patrol a town U شهری را گشت زدن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
town council U انجمن شهر
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
test town U شهرمورد نمونه گیری
test town U شهر مورد ازمایش
Cape Town U بندر کیپ تاون
we fixed in the town U در شهر ماندیم
w kilometres of the town U در2 کیلومتری شهر
assize town U شهر مقر دادگاه جنایی
principal town U شهر عمده
town wall U باروی شهر
town planner U مهندس شهرساز
satellite town U پیراشهر
A single town and two different rates!. <proverb> U یک شهر و دو نرخ؟!.
We painted the town red . U تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
to paint the town red U مستی کردن اشوب کردن
He cried the news all over the town . U با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
small country town U شهرستان کوچک
to paint the town red U عربده کردن
He is a bih shot ( noise ) in this town . U جزو کله گنده های شهر است
The town is famous for its hot springs . U این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com