Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
European
U
اروپایی
European
U
فرنگی
European plug
U
پریزاروپایی
indo european
U
هند و اروپایی
indo european
U
ارینی
European rose
U
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
european essembly
U
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
European Union
[EU]
U
اتحادیه اروپا
european essembly
U
مجلس اروپا
european committee for standardization
U
کمیته اروپایی استاندار
european type plane
U
رنده فرنگی
european monetary system
U
سیستم پولی اروپایی
European Currency Units
U
اک
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
western european union
U
لوگزامبورک هلند
european economic community
U
market common
European Currency Unit
U
سبد ارزی اروپا
european monetary fund
U
صندوق پولی اروپا
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
western european union
U
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
An Out line of European history .
U
کلیات تاریخ اروپ؟
European Currency Unit
U
واحد پول اروپایی
european academic research network
U
شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
e f t a (european free trade association
U
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
e f t a (european free trade association
U
پرتقال دانمارک
e f t a (european free trade association
U
سوئد
e f t a (european free trade association
U
سویس نروژ
e f t a (european free trade association
U
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
european atomic energy community
U
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
The rise in prices in the European markets.
U
ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
european free trade association
U
A .T.F.E
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
e c s c (european coal & steel commissio
U
لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
e c s c (european coal & steel commissio
U
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
e c s c (european coal & steel commissio
U
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
e f t a (european free trade association
U
اتریش
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
e c s c (european coal & steel commissio
U
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
eastern european mutual assisstance trea
U
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
out of town
U
بیرون شهر
go to town
<idiom>
U
town
U
شهر
town
U
شهرک
new town
U
شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
the town
U
گردش وسیاخت درشهر
Get out of town!
<idiom>
U
جدی می گی؟
[اصطلاح روزمره]
It's all over town.
<idiom>
U
این خبر درشهر پراست.
from out of town
U
از بیرون
[از]
Get out of town!
<idiom>
U
شوخی میکنی؟
[اصطلاح روزمره]
town
U
شهر کوچک
town
U
شهر
town
U
شهر کوچک قصبه حومه شهر
town
U
قصبه
town
U
شهرک
town
U
شهر کوچک
town
U
خرده شهر
Is there a bus into town?
U
آیا اتوبوس برای شهر هست؟
small-town
U
شهرستانی
small-town
U
کم سروصدا
town houses
U
خانه شهری
boom town
U
شهرصنعتیشده
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
town house
U
گدا خانه دارالمساکین
Road Town
U
توانائیدرقضاوتعادلانه
ghost town
U
شهر متروک
town house
U
خانه شهری
She is the talk of the town .
U
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
To be the talk of the town.
U
سرزبانها افتادن
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
country town
U
شهرستان
town hall
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
to work out of town
U
در حومه
[بیرون]
شهر کار کردن
to live out of town
U
در بیرون از شهر زندگی کردن
town hall
U
کاخ شهرداری
town hall
U
عمارت شهرداری
town hall
U
تالار انجمن شهر
Company town
U
شهرک کارگران
town halls
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
town halls
U
کاخ شهرداری
town halls
U
عمارت شهرداری
town halls
U
تالار انجمن شهر
town council
U
انجمن شهر
county town
U
حاکم نشین استان
provincial town
U
شهرستان
county town
U
شهر مقراستاندار
in the navel of the town
U
در ناف شهر
town clerk
U
کارمند شهرداری یافرمانداری
assize town
U
شهر مقر دادگاه جنایی
town council
U
انجمن شهرداری
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
town manager
U
شهردار انتصابی
town meeting
U
انجمن شهری
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
town planner
U
مهندس شهرساز
town wall
U
باروی شهر
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
to patrol a town
U
شهری را گشت زدن
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
man about town
U
مرد فعال اجتماعی وجهانی
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
principal town
U
شهر عمده
satellite town
U
پیراشهر
test town
U
شهر مورد ازمایش
test town
U
شهرمورد نمونه گیری
the outskirts of the town
U
حومه شهر
w kilometres of the town
U
در2 کیلومتری شهر
home town
U
شهر موطن
George Town
U
نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
home town
U
زادگاه
home town
U
خاستگاه
George Town
U
بندر جرج تاون
town houses
U
گدا خانه دارالمساکین
Cape Town
U
بندر کیپ تاون
home town
U
زادشهر
town planning
U
شهرسازی
shanty town
U
حصیرآباد
shanty town
U
کوخگاه
shanty town
U
گدامحله
town crier
U
جارچی
town criers
U
جارچی
shanty town
U
بیغوله
we fixed in the town
U
در شهر ماندیم
small-town
U
وابسته به شهرهای کوچک
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
small country town
U
شهرستان کوچک
to paint the town red
U
عربده کردن
to paint the town red
U
مستی کردن اشوب کردن
He cried the news all over the town .
U
با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
We painted the town red .
U
تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
paint the town red
<idiom>
U
اوقات خوشی داشتن
A single town and two different rates!.
<proverb>
U
یک شهر و دو نرخ؟!.
The town is famous for its hot springs .
U
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
He is a bih shot ( noise ) in this town .
U
جزو کله گنده های شهر است
european cup winner cup
U
جام برندگان جام اروپا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com