Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The noise distracts my attention .
U
سروصد ا حواسم را پرت می کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distracts
U
پریشان کردن دیوانه کردن
distracts
U
حواس
distracts
U
پرت کردن گیج کردن
distracts
U
اغفال کردن
distracts
U
منحرف کردن توجه
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attention
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
U
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention getting
U
توجه طلب
to a the attention of someone
U
خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
Your attention please.
U
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
attention
U
برسد به دست
attention
U
موافبت
attention
U
دقت
attention
U
خاطر حواس
attention
U
ادب و نزاکت
attention
U
خبردار
attention
U
حاضرباش
attention
U
رسیدگی
attention
U
توجه
attention
U
اخطارجهت اطلاع به
attention
U
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
attention
U
حالت خبردار
attention
U
فرمان خبردار
attention code
U
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
field of attention
U
میدان توجه
attention deficit
U
کاستی توجه
attention to orders
U
توجه
attention to orders
U
توجه کنید
span of attention
U
فراخنای توجه
attention span
U
فراخنای توجه
attention key
U
کلید رسیدگی
attention key
U
کلید جلب توجه
attention seeking
U
توجه طلب
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
it askes for attention
U
دقت می خواهد
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
position of attention
U
حرکات و احترامات نظامی
it askes for attention
U
توجه لازم دارد
receive attention
U
مورد توجه واقع شدن
selective attention
U
دقت انتخابی
to pay attention to something
[someone]
U
به چیزی
[کسی ]
توجه کردن
meticulous attention
U
دقت و توجه زیاد
To stand to attention.
U
خبر دار ایستادن
He holds the attention of his audience.
U
شنوندگانش را جذب می کند
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
program attention key
U
کلیددستیابی برنامه
program attention key
U
کلید جلب توجه برنامه
To stand at attention(ease).
U
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
To bring something to someones attention .
U
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
To bring something to someones notice ( attention ) .
U
چیزی را بنظر کسی رساندن
To amuse someone . to engage someones attention .
U
سر کسی را گرم کردن
She didnt pay the slightes attention .
U
بقال سه کیلو کم داده است
To neglect something . To pay no attention ( heed ) to something .
U
از چیزی غافل شدن
To amuse someone . To engage someones attention.
U
سر کسی را گرم کردن
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
U
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
noise
U
سر و صدا
what noise is that?
U
این چه صدایی است
noise
U
صدا
noise
U
انتشار دادن
noise
U
سر و صدا
noise
U
اوا
noise
U
پارازیت
noise
U
عامل مخل
noise
U
همهمه
noise
U
شایعه و تهمت
noise
U
اختلال
noise
U
خش
noise
U
قیل وقال
noise
U
صدا راه انداختن پارازیت
noise
U
طنین
noise
U
سر وصدا
noise
U
شلوغ
noise
U
نوفه
noise
U
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise
U
سروصدا
noise
U
نویز
noise
U
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
U
منبع تغذیه
noise
U
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
they make much noise
U
زیاد شلوق می کنند
shot noise
U
اثر ساچمهای
to make a noise
U
صدا کردن
schottky noise
U
همهمه شوتکی
to make noise
U
سر و صدا کردن
quantization noise
U
اختلال تدریج
they make much noise
U
خیلی صدا می کنند
The noise kept me awake .
U
سروصدا نگذاشت بخوابم
picture noise
U
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
big noise
U
آدم مهمدریکارگان
white noise
U
نویز سفید
white noise
U
نوفه سفید
to make a noise
U
منتشر شدن
to make a noise
U
پهن شدن
to make a noise
U
شلوق کردن
The noise died down.
U
سروصدا ها خوابید
ambient noise
U
صدای اطراف
i am unused to that noise
U
من به ان صدا اشنا نیستم
impluse noise
U
نویز ضربه جریان
induced noise
U
پارازیت القاء شده
induced noise
U
نویزجریان قوی
input noise
U
پارازیت ورودی
ambient noise
U
نوعی صدای زیرابی
input noise
U
پارازیت اولیه
intensity of noise
U
شدت پارازیت
noise transmitter
U
فرستنده پارازیت
humming noise
U
اغتشاش صوتی
he makes most noise
U
میکند
he makes most noise
U
او از همه بیشتر صدا یا
background noise
U
همهمه
background noise
U
اصوات مزاحم
background noise
U
پارازیت
background noise
U
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
U
صدای پس زمینه
background noise
U
اختلال پس زمینه
galactic noise
U
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
grid noise
U
نویز شبکه
grid noise
U
پارازیت شبکه
line noise
U
اختلال
line noise
U
پارازیت خط
noise level
U
سطح پارازیت
noise limiter
U
همهمه کاه
noise margin
U
تفاوت خش
noise pollution
U
نوف الایی
noise pollution
U
الودگی صدا
noise immunity
U
مصونیت از اختلال
noise potential
U
پتانسیل نویز
noise silencer
U
خاموشگر همهمه
noise suppression
U
پارازیت گیری
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
noise suppressor
U
صدا خفه کن
noise level
U
میزان خش
make a noise
U
سر و صدا کردن
indistinct noise
U
صدای اهسته و نامعلوم
noise generator
U
خش زا
magnetic noise
U
نویز مغناطیسی
noise filter
U
صافی همهمه
make a noise
U
شلوغ کردن
Dont make so much noise.
U
اینقدر سروصدانکن
singal to noise ratio
U
نسبت سیگنال به اغتشاش
input noise voltage
U
ولتاژ پارازیت اولیه
magnetic fluctuation noise
U
اثر برکهاوزن
to make a noise in the world
U
مشهور شدن
signal to noise ratio
U
نسبت پیام به همهمه
noise reducing antenna system
U
انتن ضد همهمه
His invevtion made a noise in the world.
U
اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
He is a bih shot ( noise ) in this town .
U
جزو کله گنده های شهر است
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
U
صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com