English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
The girl got panicky and gave herself away . U دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
He has a crush on that young girl . He is stuck on that young girl . U گلویش پیش دخترک گیر کرده
panicky U دستپاچه
panicky U مضطرب
panicky U هراسناک
panicky person U آدم همیشه نگران و دلواپس
gave U قسمت سوم فعل give
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i gave up the idea U از ان خیال منصرف شدم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
he gave me a piece of a U پندی بمن داد
He was frightened and gave in. U ترسید وجا زد
she gave me a kiss U مرابوسید
she gave me a kiss U مرابوسه زد
she gave me a kiss U برروی من بوسه داد
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
he gave me a piece of a U مشورای بمن داد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
who is this girl ? U این دختر کیست
old girl U فارغالتحصیلمدرسهدخترانه
girl دختر
girl U دختربچه
girl U دوشیزه کلفت
girl U معشوقه
her next was a girl U بچه دومش دختر بود
He gave the inemy no respite . U به دشمن مهلت نداد
She gave me a raw deal . U بامن بد معامله کرد
She gave us quite a decent dinner. U یک شام خیلی حسابی به ماداد
You gave me the wrong key . U کلیدی که به من دادی عوضی بود
They gave me permission by way of an exception ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
She gave me a significant ( knowing ) look . U نگاه پر معنی یی به من کرد
He gave me a square deal . U بامن منصفانه معامله کرد
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
he gave us permission to stay U اجازه داد که بمانیم
they gave him a fine sendoff U ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
girl friday U زن کار امد و لایق
girl friday U معاون زن
girl friday U دستیار زن
cover girl U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
unlucky girl U آدم بد شانس
bat girl U توپ جمع کن
call girl U فاحشه تلفنی
girl guide U دختر پیشاهنگ
girl guide U عضو پیشاهنگی دختران
girl guides U دختران یشاهنگ
cover girl U ستارهی روی جلد
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
pinup girl U دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
the girl guardians U بزرگترهای دختران
bunny girl U زنیکهبالباسخرگوشیدرکابارهنوشیدنیسرو میکند
girl scouts U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts U پیشاهنگ دختر
shop girl U شاگرد پادو
shop girl U شاگرد دکان
girl scout U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
girl scout U پیشاهنگ دختر
nautch girl U رقاصه
head girl U بچهسمبلونمونهمدرسه
It gave me a great glee. I was delighted . U دلم خنک شد
The girl was penciling her eyebrows . U دخترک داشت ابروهایش را می کشید
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it ! U شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. U دختر خودرأیی است
The blow made me giddy young girl . U دختر گیج وسر بهوایی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com