English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
playing field for American football U زمینبازیفوتبالامریکایی
playing field for Canadian football U زمینبازیفوتبالکانادایی
marked U نشاندار
marked U مشخص
marked U علامت دار
pock marked U ابلهای
pock marked U مجدر
pock marked U ابله دار
it is marked with spots U نشان ان خالهایی است که دارد
It marked the beginning of a war. U این آغاز جنگ بود.
marked levelling staff U میر ترازگیری
marked levelling staff U میر مدرج
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
football توپ فوتبال
football U توپ فوتبال آمریکایی [توپ بیضوی]
football U بازی فوتبال
football U توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
football hooligan U خرابگر پر سر و صدای فوتبال
football game U بازی فوتبال
to play football U فوتبال بازی کردن
association football U اتحادیه فوتبال
football cleats U کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
American football U فوتبال آمریکایی [ورزش]
I am stiff with football. U بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
football pools U استخر
flag football U نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
six man football U فوتبال دو تیم 6 نفره
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
canadian football U فوتبال کانادایی
football boot U کفشفوتبالی
he is a novice in football U در بازی فوتبال تازه کار است
american football player U بازیکنفوتبالآمریکایی
scrimmage in Canadian football U بازیتمرینیفوتبالدرکانادا
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
football fan [British English] U طرفدار فوتبال
football club [British Englisch] U باشگاه فوتبال
These football players are the pick of the bunch . U این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
football fan [American English] U طرفدار فوتبال آمریکایی
Football pool [British English] U قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field U رشته [دانشی]
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
field U میدان
to take the field U جنگ اغازکردن
field name U نام فیلد
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
zero field U بی حوزه
zero field U بی میدان
zero field U میدان صفر
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
right field U سمتراستزمین
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field U زمین بازی
field U صحرا
field U توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field U میدان رزم صحرا
field U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field U حوزه
field U میدانه
field U مشابه 4036
field U فرودگاه
field U پایکار
field U بمیدان یا صحرا رفتن
field U کارگاه
field U میدان دید
field U زمینه رزمی صحرایی
field U رشته
field U دایره
field U دشت کشتزار
field U دشت
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field U نوشتن داده روی PROM
field U فیلد
field U خارج اداره یا کارخانه
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field U بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field U بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field U شاخه [دانشی]
field U بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field U زمین
field U بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field type U نوع رزمی
grain field U گندم زار
field theory U نظریه اساسی میدان
field trial U مسابقه تازیهای شکاری
field type U از نوع جنگی
field trip U گردش علمی
field theory U تئوری میدان ها
field theory U نظریه میدانی
field study U بررسی میدانی
field survey U نقشه برداری زمینی
field strcture U ساخت میدانی
grounded field U سیم پیچ متصل به زمین
soccer field U زمین فوتبال
gravitational field U میدان گرانش
field template U الگوی فیلد
field template U قالب فیلد
field upgradable U سخت افزار قابل توسعه درمحل
field vector U بردار میدان
field worker U پژوهشگر میدانی
force field U میدان نیرو
field work U کار صحرایی
free field U میدان عمل ازاد
field work U کار میدانهای
free field U حوزه ازاد
flying field U میدان فرودگاه
field work U کار در صحرا
field work U پژوهش میدانی
field work U استحکامات صحرایی استحکامات
field wire U سیم جنگی
field wire U سیم صحرایی
field winding U سیم پیچی میدان
field winding U سیم پیچ اهنربایی
field voltage U ولتاژ میدان
gold field U ناحیه زرخیز
grain field U کشتزار
fixed field U میدان ثابت
field officer U افسر رسته رزمی
field officer U افسر رزمی
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point U سر تیر بسیار نازک
field pole U قطب میدان
field privilege U امتیاز فیلد
field radio U بی سیم صحرایی
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
field range U میدان تیر رزمی
field range U میدان تیرجنگی
field piece U توپ صحرائی
field pea U نخود سبز فرنگی
field officer U افسر عملیات صحرایی
field of vision U میدان دید
field of vision U میدان بینایی
field operating U عمل کننده در صحرا
field of view U حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
field order U دستورالعمل رزمی
field order U دستورعملیاتی دستور رزمی
field ration U جیره صحرایی
field ration U جیره رزمی
field rectifier U یکسوساز میدان
field service U پشتیبانی سرویس رزمی
field services U قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop U کارگاه صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field splice U وصله کارگاهی
field stockade U ذخایر صحرایی
field stockade U کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strength U شدت میدان
field service U خدمات رزمی
field service U تعمیر در محل
field regulator U نافم میدان
field regulator U تنظیم کننده میدان
field rheostat U رئوستای میدان
field rheostat U تنظیم کننده میدان
field rheostat U رگولاتورمیدان
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course U مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator U جدا ساز میدان
field service U خدمات پایکار
rugby field U زمین بازی رگبی
tension field U میدان کششی
track and field U وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field U ه
track and field U چکش
track and field U دیسک و غیره
track and field U دو و میدانی
two phase field U میدان دو فاز
uniform field U میدان یکنواخت
stray field U میدان هرز
sort field U فیلد مرتب سازی
sort field U میدان مرتب سازی
self consistent field U میدان خود سازگار
sensory field U میدان حسی
series field U میدان زنجیری
shunt field U میدان شنتی
signed field U میدان علامت دار
solenoidal field U میدان سولنئیدی
sort field U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field U میدان جور کردن
unprotected field U میدان حفافت نشده
vector field U میدان برداری
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
scalar field U میدان نرده ای [ریاضی] [فیزیک]
tensor field U میدان تانسوری [ریاضی]
field tensor U میدان تانسوری [فیزیک]
vector field U میدان برداری [ریاضی] [فیزیک]
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
To vacate the field . U میدان را خالی کردن
To enter the field . U وارد معرکه شدن
field hospital U بیمارستان صحرایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com