English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
life imprisonment U حبس دائم
imprisonment for life U حبس موبد
imprisonment for life U حبس ابد
life imprisonment U حبس موبد
life imprisonment U حبس ابد
convicted to life imprisonment U محکوم به حبس ابد
condemned U محکوم
self condemned U محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
condemned cell U سلولزندان
murderer U کشنده
murderer U جانی
murderer U قاتل
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
imprisonment U محبوس کردن پس ازصدور حکم نهایی
imprisonment U زندانی شدن
imprisonment U زندان
imprisonment U حبس
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
false imprisonment U توقیف غیر قانونی
correctional imprisonment U حبس تادیبی
serve one's term of imprisonment U حبس خود را گذراندن
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] U این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court U دربار
court U خواستگاری
court U دادگاه
ad court U زمین سرویس سمت چپ تنیس
court U حیاط
court U بارگاه
out of court U محکوم علیه
the court above U محکمه بالاتر
to appear before the court U در دادگاه ظاهر شدن
out of court U داد باخته
court U دادگاه افهار عشق
right court U زمین سرویس سمت راست
court of a U محکمه استیناف
court U محکمه
to take somebody to court U کسی را محاکمه کردن
court U زمین ورزشهای محوطهای
court U عشق بازی کردن
volleyball court U 9 در 81 متر
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court shoe U رجوع شود به pump
court procedure U محاکمه
court shoes U رجوع شود به pump
kangaroo court U دادگاه پوشالی
kangaroo court U دادگاه غیرقانونی
volleyball court U زمین والیبال
court of review U دادگاه تجدید نظر
front court U محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court U نیمهای که به ان حمله میشود
court of justice U دادگاه
trailer court U محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
court of province U دادگاه استان
court of record U دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court session U جلسه دادگاه
court tennis U تنیس داخل سالن
disciplinary court U محمکه انتظامی
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
deuce court U زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court U بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court U دادگاه جنایی
criminal court U راز و نیاز کردن
criminal court U عشق بازی کردن
criminal court U محکمه جنائی
district court U صلحیه
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
court referee U داورزمینبازیسرپوشیده
centre court U حیاطمیانی
right service court U داورسرویسراست
court yard U حیاط
law court U دادگاه قضایی
kangaroo court U دادگاه مندرآوردی
district court U دادگاه بخش
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
lower court U محکمه تالی
police court U کلانتری
police court U دادگاه خلاف
police court U محکمه خلاف
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
president of the court U رئیس دادگاه
prize court U شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
probate court U دادگاه وصایا و ارث
probate court U محکمه امور حسبی
provost court U دادگاه پادگانی
provost court U دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
rear court U انتهای زمین
religious court U محکمه شرع
service court U محل فرود سرویس
police court U ضابطین شهربانی
playing court U زمین بازی
magistrates court U دادگاه جنحه
martial court U دادگاه نظامی
mid court U وسط زمین
military court U دادگاه نظامی
moot court U دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
motor court U متل
municipal court U دادگاه شهرداری
municipal court U دادگاه داخلی
open court U محکمه عمومی
open court U دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
out door court U زمین هوای ازاد
peace court U دادگاه بخش
peace court U صلحیه
service court U محل فرود سرویس اسکواش
summary court U دادگاه بدوی
tennis court U 07/32 در59/01 متر
high court of U دیوانعالی کشور
high court of U دیوانعالی تمیز
the superme court U دیوانعالی کشور
to court favour U توجه و التفات کسی را طلب کردن
to pay court U عرض بندی کردن
to put out of court U شایسته مطرح کردن ندانستن
half court U قسمت سرویس زمین تنیس
half court U زمین سرویس
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
to put out of court U از دستور خارج کردن
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
inns of court U کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
tennis court U زمین تنیس
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
superior court U دادگاه عالی
superior court U دادگاه تمیز
supreme court U دیوان عالی کشور
supreme court U دیوان تمیز
odd court U زمین سرویس سمت چپ
left court U زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court U دادگاه محلی
kangoroo court U دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
jurisdiction of the court U صلاحیت دادگاه
judicial court U دادگاههای دادگستری
judicial court U محاکم عدلیه
international court U دادگاه بین المللی
traffic court U دادگاه عبور و مرور
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
assize court U دادگاه جنایی
to apply to a court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to have recourse to a court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
court of inquiry U بازپرسی
court of inquiry U دادگاه تفتیش
court of inquiry U کمیسیون تحقیق
to bring somebody before the court [s] U کسی را دادگاه بردن
squash court U زمین بازی اسکواش
court of appeal U دادگاه استان
assize court U محاکم سیار جنایی
kangaroo court <idiom> U
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
court of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal U دادگاه پژوهش
court of appeal U دادگاه استیناف
court of appeal U محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court-martials U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling U دردیوان حرب محاکمه کردن
court division U دادگاه
court division U بخش دادگاه
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
court order U قرار صادره از دادگاه
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
contempt of court U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
court-martialled U دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial U دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court U دادگاه اطفال
juvenile court U دادگاه نوجوانان
ante-court U [اولین صحن در خانه های بزرگ]
base-court U حیات بیرونی
contempt of court U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court U دادگاهویژهجرائممهم
court of appeals U دادگاه استیناف
court martiall U دادگاه نظامی
master of the court U مدیر دفتر دادگاه
circuit court U دادگاه منطقهای
circuit court U دادگاه استیناف
court games U بازیهای محوطهای
clerk of the court U کاتب
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
country court U دادگاه بخش
court material U دادگاه نظامی
court martiall U شورای نظامی
court martial U دادگاه نظامی
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
change court U تعویض زمین
crown court U دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of grievances U دادگاه مظالم
contempt og court U اهانت به دادگاه
base court U حیاط بیرونی یاعقبی
court card U صورت :شاه
commercial court U دادگاههای صنفی
court of first instance U دادگاه بدوی
court of first instance U محکمه بدایت
court card U بی بی
court card U سرباز
court of law U دادگاه
court of first instance U دادگاه شهرستان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com