Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The car is in the reverse gear.
U
اتو موبیل توی دنده عقب است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reverse gear
U
دنده معکوس
Other Matches
reverse
U
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse
U
کانال کنترل داده کند بین گیرنده وفرستنده
reverse
U
عکس ضد
reverse
U
فهر
reverse
U
نقض کردن
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
reverse
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reverse
U
حرکت درخلاف جهت . ارسال
reverse
U
حرکت در جهت مخالف
reverse
U
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
U
لغو کردن
reverse
U
بدل کاری
reverse
U
نقض کردن واژگون کردن
reverse
U
برگرداندن پشت و رو کردن
reverse
U
شکست وارونه کردن
reverse
U
بدبختی
reverse
U
پشت
reverse
U
معکوس کننده
reverse
U
معکوس
reverse
U
وارونه
reverse
U
معکوس کردن
reverse
U
برگشتن
reverse
U
شکستنی مخالف
reverse
U
خلاف جهت
reverse speed
U
سرعت معکوس
reverse slope
U
شیب معکوس
reverse slope
U
ضد شیب
forward/reverse
U
جلو/عقببرنده
reverse pitch
U
گام معکوس
reverse thrust
U
تراست معکوس
reverse video
U
کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
reverse video
U
صفحه نمایش معکوس
reverse video
U
ویدئوی معکوس
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
to suffer a reverse
U
شکست خوردن
reverse gears
U
دنده معکوس
reverse osmosis
U
اسمز معکوس
reverse image
U
تصویر وارونه
indian in reverse
U
هندی معکوس
naked reverse
U
حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
reverse bias
U
پیشقدر معکوس
reverse bias
U
تغذیه معکوس
reverse control
U
کنترل معکوس
reverse current
U
جریان معکوس
reverse polarity
U
پلاریته معکوس
reverse dive
U
شیرجه وارونه
fireman's carry from outside and reverse
U
پیچ یک دست و یک پا از پشت دست
reverse slide change
U
تعویضاسلایدوارونه
reverse stitch button
U
دکمهوارونهکنندهدوخت
auto reverse button
U
دکمهمعکوساتوماتیک
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
king's indian in reverse
U
هندی شاه معکوس
reverse flow regin
U
ناحیه جریان معکوس
reverse current cutout
U
افتامات
reverse polish notation
U
نشان گذاری لهستانی معکوس
reverse flow engine
U
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
reverse chicken wing
U
نوعی کلید کشی
reverse current circuit breaker
U
مدارشکن جریان معکوس
reverse side of metal work
U
پشت کار فلزی
leg ride and reverse chicken wing
U
سگک قفل قیصر
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
out of gear
U
ازهم سواشده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
خراب
gear
U
جعبه دنده
gear
U
پوشانیدن
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
ادوات
gear
U
افزار
gear
U
الات جامه
gear
U
پوشش دنده دار
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
gear
U
انتقال دادن
gear
دنده
gear
چرخ دنده
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
gear
مجموع چرخهای دنده دار
in gear
U
اماده حرکت
in gear
U
دایر
in gear
U
اماده
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
اسباب لوازم
gear in
U
درگیر شدن
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear
U
خراب شدن
spur gear
U
چرخ دندانه دار
mess gear
U
وسایل غذاخوری
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
low gear
U
دنده کندکن
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
planetary gear
U
دنده خورشیدی
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
switch gear
U
وسیله اتصال
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
training gear
U
گردونه در سمت
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
tumble gear
U
چرخ واسطه
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear
U
دنده مارپیچی
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear housing
U
پوششچرخدنده
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
gear wheels
U
چرخ دنده ها
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
spur gear
U
دنده ملخی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
steering gear
U
جعبه فرمان
gear cable
U
کابلچرخدنده
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
gear case
U
جعبه دنده
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
flight gear
U
لباس پرواز
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
external gear
U
تاج دندانه خارجی
exhaust gear
U
چرخ دندانه خروجی
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
elevating gear
U
چرخ دندانه بالابر
driving gear
U
چرخ دنده محرک
foxer gear
U
صداساز
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear box
U
گیربکس
gear box
U
جعبه دنده
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear
U
متعلقات فیوز
differential gear
U
دنده عقب اتومبیل
crown gear
U
چرخ دنده محدب
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
bevel gear
U
دنده مورب
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear
U
سرسره قایق
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
bevel gear
U
دنده کرامویل
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
control gear
U
دستگاه کنترل
compasition gear
U
چرخ دنده مرکب
change gear
U
چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
breathing gear
U
وسیله تنفسی
breathing gear
U
ماسک تنفسی
bevel gear
U
چرخ دندانه مخروطی
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
landing gear
U
ارابه فرود
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
gear wheel
U
چرخ دنده
head gear
U
پوشش سر
head gear
U
روسری
head gear
U
کلاه تمرین بوکس
helical gear
U
چرخ دنده حلزونی
spiral gear
U
چرخ دنده حلزونی
herringbone gear
U
چرخ دندانه جناغی
high gear
U
دنده قوی خودرو
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com