English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be afraid [of] U ترس داشتن [از]
afraid U هراسان
afraid U ترسنده ترسیده
afraid از روی بی میلی
afraid U متاسف
to be afraid U بیم داشتن
to be afraid U ترسیدن
i am afraid of him از او میترسم.
afraid U ترسان
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
Are you afraid of snakes? U شما از مار می ترسید؟
children U کودکها
children U طفل ها
children U بچه ها
If you count the children too. U اگر بچه ها راهم حساب کنید ( بشمارید )
disadvantaged children U کودکان محروم
disturbed children U کودکان پریشان
exceptional children U کودکان استثنایی
institutionalized children U کودکان پناهگاهی
suitable for children U د رخور بچه ها
suitable for children U مناسب برای بچه ها
to watch children U مواظب بچه ها بودن
None of the boys ( children ) came . U هیچ کدام از بچه هانیامدند
children's home U محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
slide [for children] U سورتمه [سرسره ] [در برف]
Keep an eye on the children. U چشمت به بچه ها با شد ( مراقب آنهاباش )
twin children U دو بچه دوقولو یا همزاد
school age children U کودکان واجب التعلیم
children's apperception test U سی ا تی
Some parent spoil their children . U برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
children's apperception test U ازمون اندریافت کودکان
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
We are thirty people not counting the children . U بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
Line up the children in order of height. U بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
in the dark <idiom> U هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to keep dark U پنهان ماندن
dark U تاریک
It is getting dark. U هواتاریک می شود
It is getting dark . U هوادارد تاریک می شود
dark <adj.> U تیره
dark U تیره کردن تاریک کردن
dark <adj.> U رنگ تیره
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
at dark U درشب
at dark U هنگام شب
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
in the dark U در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
dark age U دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark coloured U سیاه رنگ
dark burn U خستگی
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark current U جریان تاریک
dark horse <idiom> U کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
whistle in the dark <idiom> U سعی درفراموش کردن ترس
dark hued U تیره رنگ
dark room U اتلیه
dark room U تاریکخانه عکاسی
the dark continent U افریقا
dark hued U سیه فام
dark horse U برنده غیرمترقبه
dark horses U برنده غیرمترقبه
the dark ages U قرون وسطی
dark green U سبزسیر
dark lines U خطوط تاریک
dark fibre U فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark fiber U فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark horse U تودار
dark blue سرمه ای
dark grey U رنگ موشی
dark glasses عینک آفتابی
pitch dark U سیاه
dark horse U آب زیر کاه
pitch dark U تاریک
to grow dark U تاریک شدن
Dark Ages U ادوارتاریک
dark adaptation U انطباق با تاریکی
dark adaptation U عادت کردن به تاریکی
dark grey U رنگ خاکستری تیره
pitch dark U قیرگون
dark horse U مرموز
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
dark blue U ابی سیر
dark secret U راز نهان
A shot in the dark U تیری درتاریکی
dark beige U رنگ کرم یا بژ تیره
dark brown U رنگ قهوه ای تیره
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
crookes dark space U فضای تاریک هیتورف
dark line spectrum U طیف خطوط تاریک
hittorf dark space U فضای تاریک کاتد
In the dark corner of the room . U در گوشه تاریک اطاق
crookes dark space U فضای تاریک کاتد
electrode dark current U جریان تاریک
dark trace screen U صفحه تصویر تاریک
I am in the dark. Iam not in the picture. U من در جریان نیستم
I bumped into the table in the dark. U تو تاریکی خوردم به میز
cathode dark space U فضای تاریک کاتد
faraday dark space U فضای تاریک فارادی
dark trace tube U لامپ تصویر تاریک
aston dark space U فضای تاریک استن
anode dark space U فضای تاریک اند
hittorf dark space U فضای تاریک هیتورف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com