English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
data terminal ready U امادگی ترمینال داده
data set ready U امادگی مجموعه داده ها
data terminal U ترمینال داده
data terminal equipment U تجهیزات ترمینال داده
Are you ready to go? U حاضرید برویم ؟
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
get ready U حاضر شدن
ready U حاضر به کار
ready U اماده
ready U مهیا کردن حاضر کردن
ready U اماده کردن
ready for use U اماده مصرف
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
get ready U حاضر کردن یا شدن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
get ready <idiom> U آماده شدن از
When will they be ready? U چه وقت آنها حاضر میشود؟
get ready U اماده کردن
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
ready for use U اماده بهره برداری
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
ready U قبضه حاضر
ready use U اماده مصرف
ready use U دم دستی
he is ready at excuses U برای بهانه انگیزی
ready witted U تیز هوش
ready wit U حاضر جوابی
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
ready to die U اماده برای مرگ
ready to die U اماده مردن
mission ready U اماده پرواز
not operationally ready U از کار افتاده
not operationally ready U غیر اماده ازنظر عملیاتی
operationally ready U حاضر به کار
operationally ready U حاضر به عملیات
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
combat ready U اماده به رزم
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
rough and ready <idiom> U زبروخشن ولی موثر
he is ready at excuses U اماده است
I am always ready to help my friends. U همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
make ready U اماده کردن
make ready U اماده شدن حاضر کردن
ready witted U بافراست
make ready U حاضر شدن
I am ready to compromise. U کارها روبراه است
ready-made U اماده
ready made U اماده
ready for duty U اماده انجام وفیفه
dinner is ready U ناهاراماده
He has a ready pen. U قلم شیوا وروانی دارد
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
dinner is ready U است
combat ready U دارای امادگی رزمی
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
ready position U وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
ready for operation U اماده کار
ready position U حاضربه تیراندازی
ready position U حالت حاضر به تیر
ready line U خط انتظار
ready line U صف پشت خط اتش
ready missile U موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
ready money U پول فراهم شده
ready money U پول نقد
ready money U پول موجود
ready for duty U اماده خدمت
ready reservist U جزو احتیاط اماده به خدمت
ready acceptance U حسن قبول
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
ready for assembly U اماده جهت نصب
ready for duty U اماده کار
rough and ready U سریع العمل
rough and ready U خشن
ready service U اماده به استفاده فوری
ready room U اطاق توجیه
ready service U اماده به کار
heat ready indicator U چراغتعینگرما
to give a ready consent U بی درنگ رضایت دادن
to give a ready consent U زود
to give a ready consent U رضایت دادن
ready mixed paints U رنگهای مخلوط اماده
ready mixed concrete U بتن اماده
ready solubility in water U امادگی برای زودحل شدن دراب
camera ready copy U کپی اماده تکثیر
ready for cinnection to the mains U اماده جهت اتصال به شبکه
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
ready-mix truck U تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready to pay at any moment U دست به کیسه
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
Cash . Ready money . U وجه نقد
To prepare something. To get somethings ready. U چیزی را حاضر کردن
ready-mix truck U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready-mix truck U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
terminal U کلم
tv terminal U ترمینال تلویزیونی
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminal U وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
terminal U پایانه
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal U نهایی
terminal U انتهایی
terminal U واقع در نوک پایان
terminal U انتها
terminal U اخر خط راه اهن یا هواپیما
terminal U انتهائی
terminal U پایانی
terminal U قطب مدار
terminal U ترمینال
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U اخری
terminal U نهائی
ro terminal U ترمینال- RO
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
terminal U نقطه اتصال الکتریکی
terminal U پایانه پایانی
smart terminal U پایانه هوشیار
remote terminal U ترمینال راه دور
remote terminal U ترمینال دوردست
remote terminal U پایانه راه دور
reset terminal U پایانه بازنشانی
smart terminal U ترمینال هوشمند
terminal ballistics U قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
terminal ballistics U بالیستیک نهایی گلوله
terminal board U تخته اتصال سیم
terminal board U محوراتصال سیمها
display terminal U ترمینال نمایش
dumb terminal U وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
terminal box U جعبه کلم
terminal box U جعبه ترمینال
display terminal U پایانه نمایشگر
terminal board U تخته ترمینال
dial up terminal U ترمینال شماره گیری
remote terminal U پایانه دور دست
dumb terminal U ترمینال گنگ
terminal board U تخته کلم
dumb terminal U پایانه صامت ترمینال غیر هوشمند
earth terminal U ترمینال زمین
filament terminal U ترمینال فیلامان
graphical terminal U ترمینال گرافیکی
local terminal U ترمینال محلی
local terminal U پایانه محلی
line terminal U ترمینال خط
keyboard terminal U صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
intermediate terminal U ترمینال میانی
intelligent terminal U ترمینال هوشمند
input terminal U ترمینال اولیه
input terminal U ترمینال ورودی
generator terminal U ترمینالهای ژنراتور
negative terminal U قطب مدار منفی
upper terminal U ایستگاه کوهستانی
graphics terminal U ترمینال گرافیکی
four terminal network U شبکه چهار قطبی
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
primery terminal U ترمینال اولیه
positive terminal U قطب مدار مثبت
grid terminal U اتصال شبکه
neutral terminal U قطب مدار خنثی
negative terminal U پایانه منفی
grid terminal U ترمینال شبکه
terminal velocity U سرعت داخلی گلوله
video terminal U ترمینال تصویری
VT terminal emulation U استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
VT terminal emulation U مجموعه استاندارد کدها سافت Digital Gquipment Corpcration برای کنترل نحوه نمایش متن و گرافیک روی ترمینالها
water terminal U باراندازهای ابی
terminal stimulus U محرک پایانی
connection terminal U پایانه اتصال
air terminal U باراندازهوایی
telecommunication terminal U ترمینالارتباطراهدور
video terminal U پایانه تصویری
user's terminal U ترمینال استفاده کننده
terminal velocity U سرعت حد
terminal voltage U ولتاژ قطبی
terminal voltage U ولتاژ ترمینال
terminal velocity U سرعت گلوله داخل لوله
transformer terminal U ترمینال ترانسفورماتور
air terminal U ترمینال هوایی
two terminal network U شبکه دو قطبی
user terminal U پایانه کاربر
terminal tackles U انتهایقرقرهقلاب
terminal moraine U منبعیخانتهایی
terminal lobe U برگهگوشتیانتهایی
container terminal U پایانهبستهها
central terminal U پایانه مرکزی
battery terminal U قطب باتری
battery terminal U ترمینال باطری
satellite terminal U ترمینالفضاپیما
grain terminal U پایانهحبوبات
oil terminal U پایانهسوخت
passenger terminal U ترمینالمسافران
bus terminal U ترمینال
terminal arborization U ترمینالشاخهشاخه
water terminal U ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com