Total search result: 268 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
bit mapped screen U |
RA قرار گیرد |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
circular U |
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد |
 |
 |
circulars U |
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد |
 |
 |
postulate U |
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته |
 |
 |
postulated U |
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته |
 |
 |
postulates U |
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته |
 |
 |
postulating U |
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته |
 |
 |
right U |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
 |
 |
right U |
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد |
 |
 |
righted U |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
 |
 |
righted U |
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد |
 |
 |
righting U |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
 |
 |
righting U |
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد |
 |
 |
impact U |
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy. |
 |
 |
impacts U |
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy. |
 |
 |
game U |
وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد |
 |
 |
caption U |
متن مشروح در بالای پنجره با متن سفید و رنگ صفحه آبی قرار می گیرد |
 |
 |
captions U |
متن مشروح در بالای پنجره با متن سفید و رنگ صفحه آبی قرار می گیرد |
 |
 |
misrepresentation U |
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس |
 |
 |
store U |
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد |
 |
 |
storing U |
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد |
 |
 |
wand U |
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند |
 |
 |
wands U |
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند |
 |
 |
rotation U |
جابجایی یک الگوی بیت درکلمه به چپ یا راست , بیت آخر قدیمی در بیت اول جدید قرار می گیرد |
 |
 |
matter U |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
 |
 |
mattered U |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
 |
 |
mattering U |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
 |
 |
matters U |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
 |
 |
authoritarainism U |
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود |
 |
 |
bar automatic U |
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید |
 |
 |
breasted drill U |
مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد |
 |
 |
countershaft U |
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد |
 |
 |
cycle stealing U |
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی |
 |
 |
fanfold U |
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد |
 |
 |
flatbed U |
وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند |
 |
 |
fly wheel U |
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد |
 |
 |
foundation pile U |
میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد |
 |
 |
hydrolyte U |
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد |
 |
 |
intercharacter spacing U |
خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد |
 |
 |
jibstay U |
قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد |
 |
 |
letter de chancellerie U |
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد |
 |
 |
nuclear equipoise U |
گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد |
 |
 |
object ball U |
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد |
 |
 |
push down list U |
لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد |
 |
 |
reentrant subroutine U |
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود |
 |
 |
sprocket U |
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد |
 |
 |
sprocket wheel U |
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد |
 |
 |
straddle trench U |
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد |
 |
 |
terminator U |
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود |
 |
 |
thermate U |
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد |
 |
 |
toner U |
که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد |
 |
 |
transient target U |
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد |
 |
 |
verbal note U |
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد |
 |
 |
He always works best under pressure . U |
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند |
 |
 |
The poor fellow ( guy ) is restless. U |
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد ) |
 |
 |
chain stitch U |
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد |
 |
 |
log wood U |
درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.] |
 |
 |
reed U |
شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.] |
 |
 |
spectrophotometry U |
اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.] |
 |
 |
star design U |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
 |
 |
tanner U |
[پوست اصلاح شده توسط دباغ که گاه حاشیه فرش ها و یا در پشت فرش یا چرمسازی مورد استفاده قرار می گیرد.] |
 |
 |
Tekke motife U |
نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.] |
 |
 |
Crinkle U |
دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.] |
 |
 |
crankle U |
دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.] |
 |
 |
crinkum U |
دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.] |
 |
 |
crankum U |
دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.] |
 |
 |
Gothic Revival U |
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.] |
 |
 |
gradine U |
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.] |
 |
Other Matches |
|
 |
accent mark U |
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد |
 |
 |
alignment U |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
 |
 |
alignments U |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
 |
 |
posturing U |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
 |
 |
postures U |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
 |
 |
posture U |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
 |
 |
postured U |
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن |
 |
 |
surface mount technology U |
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند |
 |
 |
writ of error U |
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است |
 |
 |
classify U |
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن |
 |
 |
classifying U |
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن |
 |
 |
classifies U |
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن |
 |
 |
it gives me the hump U |
جرم می گیرد |
 |
 |
breadboard U |
می صورت گیرد |
 |
 |
The fortune teller tells fortunes . U |
فالگیر فال می گیرد |
 |
 |
penful U |
انچه در یک قلم جا گیرد |
 |
 |
bow arm U |
بازویی که کمان را می گیرد |
 |
 |
what p do you receive? U |
چند درصد می گیرد |
 |
 |
what p do you receive? U |
صدی چندمی گیرد |
 |
 |
laughter is infectious U |
خنده همه را می گیرد |
 |
 |
Our affairs are shaping well. U |
کارها داردسروصورت می گیرد |
 |
 |
magnum U |
بطری که دو باده در ان جای گیرد |
 |
 |
footprints U |
فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد |
 |
 |
He does not bite. U |
او [مرد] گاز نمی گیرد. |
 |
 |
manager U |
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد |
 |
 |
magnums U |
بطری که دو باده در ان جای گیرد |
 |
 |
privat docent or zent U |
اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد |
 |
 |
managers U |
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد |
 |
 |
she is too p about her dress U |
زیاد درلباس دقت می گیرد |
 |
 |
footprint U |
فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد |
 |
 |
heuristic U |
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد |
 |
 |
Our organization is just standing on its own feet. U |
تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد |
 |
 |
wind gauge U |
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد |
 |
 |
pyrophorus U |
چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد |
 |
 |
palmful U |
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد |
 |
 |
deforciant U |
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد |
 |
 |
Unless the dog is trodden on the tail , it will no. <proverb> U |
تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد . |
 |
 |
classes U |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
 |
 |
classed U |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
 |
 |
class U |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
 |
 |
classing U |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
 |
 |
desktop U |
سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد |
 |
 |
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U |
به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد |
 |
 |
priority U |
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد |
 |
 |
tenors U |
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد |
 |
 |
He is a corrupt official . U |
مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره ) |
 |
 |
trainbearer U |
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد |
 |
 |
What is worth doing is worth doing well . <proverb> U |
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد . |
 |
 |
point four U |
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد |
 |
 |
transmitters U |
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند |
 |
 |
advisee U |
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد |
 |
 |
transmitter U |
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند |
 |
 |
birthright U |
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد |
 |
 |
Barking dogs seldom bite. <proverb> U |
سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد. |
 |
 |
tenor U |
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد |
 |
 |
priorities U |
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد |
 |
 |
cartridges U |
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد |
 |
 |
cartridge U |
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد |
 |
 |
piezoelectric U |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
 |
 |
cycled U |
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد |
 |
 |
dioptometer U |
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد |
 |
 |
dutiable goods U |
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد |
 |
 |
rent U |
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد |
 |
 |
cycles U |
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد |
 |
 |
cycle U |
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد |
 |
 |
cpi U |
تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد |
 |
 |
nonoverlap processing U |
نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد |
 |
 |
real time U |
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود |
 |
 |
shooting line U |
خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد |
 |
 |
defensive computing U |
روش برنامه سازی که همه نوع خطای ممکن را در نظر می گیرد |
 |
 |
spot ball U |
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد |
 |
 |
telesoftware U |
نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد |
 |
 |
real time U |
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود. |
 |
 |
teleinformatic services U |
هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد |
 |
 |
condensation cloud U |
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد |
 |
 |
graphs U |
وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد |
 |
 |
graph U |
وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد |
 |
 |
tandem U |
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد |
 |
 |
tandems U |
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد |
 |
 |
speeches U |
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند |
 |
 |
speech U |
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند |
 |
 |
austempering U |
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد |
 |
 |
needling U |
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد |
 |
 |
needles U |
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد |
 |
 |
needled U |
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد |
 |
 |
needle U |
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد |
 |
 |
penny a liner U |
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد |
 |
 |
push up stack U |
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد |
 |
 |
universal U |
قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است |
 |
 |
cane pattern U |
طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد |
 |
 |
destructive addition U |
عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد |
 |
 |
pingpong U |
جایگرینی دو یا چند دستگاه ذخیره بنحوی که که پردازش بتواند روی یک مجموعه فایل انتهایی صورت گیرد |
 |
 |
full U |
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد. |
 |
 |
fullest U |
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد. |
 |
 |
rediscount rate U |
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد |
 |
 |
least significant bit U |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
 |
 |
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U |
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى. |
 |
 |
masters U |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
 |
 |
mastered U |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
 |
 |
master U |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
 |
 |
straight "A " student U |
دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد |
 |
 |
write enable ring U |
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد |
 |
 |
sumptuary law U |
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد |
 |
 |
filed U |
زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.] |
 |
 |
tentering U |
دار کشی [میخ کشی ] [اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.] |
 |
 |
home row U |
ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد |
 |
 |
He is restless. He cant keep stI'll. U |
آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود ) |
 |
 |
slaved U |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
 |
 |
slave U |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
 |
 |
truckle bed U |
تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد |
 |
 |
slaving U |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
 |
 |
slaves U |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
 |
 |
Thanks for calling back. U |
با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.] |
 |
 |
conservation [darn] U |
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد |
 |
 |
arabesque [Eslimi] U |
طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.] |
 |
 |
hex-column U |
طرح ستونی شش وجهی [طرح سه ترنجی که بیشتر در قراچه آذربایجان و شیروان قفقاز بافته شده و متن اصلی آن را سه ترنج شش گوش در بر می گیرد.] |
 |
 |
tenant right U |
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد |
 |
 |
ring U |
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد. |
 |
 |
hard sectoring U |
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد |
 |
 |
cellar U |
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد |
 |
 |
cellars U |
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد |
 |
 |
inputted U |
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود |
 |
 |
input U |
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود |
 |
 |
In at one ear and out at the other. <proverb> U |
از یک گوش مى گیرد ,از یک گوش در مى کند. |
 |
 |
task unit U |
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد |
 |
 |
sinuous weft U |
نخ پود زیر [این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.] |
 |
 |
tracing U |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
 |
 |
tracings U |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
 |
 |
lattice design U |
طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.] |
 |
 |
Miri design U |
طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.] |
 |
 |
writs U |
قرار |
 |
 |
restless U |
بی قرار |
 |
 |
rate U |
قرار |
 |
 |
at U |
از قرار |
 |
 |
arrangements U |
قرار |
 |
 |
arrangement U |
قرار |
 |
 |
dictums U |
قرار |
 |
 |
moonish U |
بی قرار |
 |
 |
black smiths, top swage U |
قرار |
 |
 |
decisions U |
قرار |
 |
 |
decision U |
قرار |
 |
 |
accommodation U |
قرار |
 |
 |
writ U |
قرار |
 |
 |
swage U |
قرار |
 |
 |
stipulation U |
قرار |
 |
 |
at the rate of U |
از قرار |
 |
 |
variables U |
بی قرار |
 |
 |
accord U |
قرار |
 |
 |
accords U |
قرار |
 |
 |
concord U |
قرار |
 |
 |
accommodations U |
قرار |
 |
 |
variable U |
بی قرار |
 |
 |
dictum U |
قرار |
 |
 |
accorded U |
قرار |
 |
 |
arrangment U |
قرار |
 |
 |
rates U |
قرار |
 |
 |
equanimity U |
قرار |
 |
 |
settles U |
قرار دادن |
 |
 |
settle U |
قرار دادن |
 |
 |
dating U |
قرار عشقی |
 |
 |
permanent mold U |
قرار می گیرند |
 |
 |
pousto U |
قرار گاه |
 |
 |
lays U |
قرار دادن |
 |
 |
lay U |
قرار دادن |
 |
 |
decrees U |
قرار دادگاه |
 |
 |
subcontracted U |
قرار دادفرعی |
 |
 |
pre arrangement U |
قرار قبلی |
 |
 |
fidget U |
بی قرار بودن |
 |
 |
positioner U |
قرار دهنده |
 |
 |
decree U |
قرار دادگاه |
 |
 |
park U |
قرار دادن |
 |
 |
subcontracts U |
قرار دادفرعی |
 |
 |
presumedly U |
از قرار معلوم |
 |
 |
posit U |
قرار دادن |
 |
 |
baffing wind U |
بادبی قرار |
 |
 |
subcontracting U |
قرار دادفرعی |
 |
 |
decreed U |
قرار دادگاه |
 |
 |
decreeing U |
قرار دادگاه |
 |
 |
fidgets U |
بی قرار بودن |
 |
 |
broken weather U |
هوای بی قرار |
 |
 |
subcontract U |
قرار دادفرعی |
 |
 |
inquiet U |
بی قرار دل واپس |
 |
 |
stand U |
قرار گرفتن |
 |
 |
interlocutory decree U |
قرار اعدادی |
 |
 |
it fell to my lot to go U |
قرار شد من بروم |
 |
 |
agreements U |
قرار قبول |
 |
 |
set U |
قرار دادن |
 |
 |
agreement U |
قرار قبول |
 |
 |
writs U |
قرار دادگاه |
 |
 |
stipulation U |
قرار داد |
 |
 |
individuate U |
تک قرار دادن |
 |
 |
lodges U |
قرار دادن |
 |
 |
agreed U |
قرار شده |
 |
 |
placement U |
قرار دادن |
 |
 |
lodge U |
قرار دادن |
 |
 |
arrest warrants U |
قرار توقیف |
 |
 |
lodged U |
قرار دادن |
 |
 |
arrest warrant U |
قرار توقیف |
 |
 |
parks U |
قرار دادن |
 |
 |
parked U |
قرار دادن |
 |