Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
love apple
U
گوجه فرنگی
love life
U
زندگی عشقی و جنسی
mustn't
U
برابر است با not must
France
U
آناتول فرانس
oranges
U
مرکبات نارنجی
oranges
U
نارنج
oranges
U
پرتقال
oranges
U
پرتقالی
How much are these oranges?
U
این پرتقالها چند است ؟
to set off for France
U
رهسپار شدن به فرانسه
it borders on france
U
در سر حد مرز فرانسه واقع است
tour de france
U
مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
constable of france
U
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
These oranges peel easily.
U
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
Good oranges are very scarce .
U
پرتقال خوب خیلی کم پیدا می شود
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
Christmas trees
U
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family trees
U
نسب نامه
thick with trees
U
پر از درخت
it was skirted by trees
U
درخت هایی در کنار ان بود
can't see the forest for the trees
<idiom>
U
ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
family trees
U
شجره
family trees
U
شجره نامه
The trees are in bloom .
U
درختها گه کردند
evergreen trees
U
درختان همیشه سبز
gum trees
U
درخت صمغ
i wish you happiness
U
خوشی یا سعادت شما را می خواهم
happiness
U
شادکامی
happiness
U
خرسندی
happiness
U
شادی خوشنودی
happiness
U
خوشی
happiness
U
خوشحالی
i wish you happiness
U
خوشی شما راخواستارم
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
U
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
These trees deprive the house of light .
U
این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
Money doesnt grow on trees.
U
پول که علف خرس نیست
the road to happiness
U
راه خوشبختی
married happiness
U
خوشی زناشویی
pursuit of happiness
U
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
material to happiness
U
لازمه خوشی
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself.
U
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
His happiness consists in helping others.
U
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
Money doesn't bring
[buy]
happiness.
<proverb>
U
پول خوشبختی نمی آورد.
[ضرب المثل]
women
U
جمع واژهی woman
old women
U
پیرزن
fancy women
U
ادم خیالپرور
women's dres
U
جامه زنان
women's apartments
U
قسمت زنانه
women's movement
U
تلاشبرایتحققآزادیزنان
fancy women
U
جاکش
women's libber
U
زنیکهدارایعقائدفمینیستیمیباشد
fancy women
U
جنده فاحشه
Women's Liberation
U
آزادیزنان
when will women have the vote?
U
خواهند داشت
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
career women
U
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career women
U
زن دارای حرفه یا پیشه
women's toilet
U
دستشوییزنانه
when will women have the vote?
U
زنان کی حق رای
to feel women up
U
دستمالی کردن زنها
[منفی]
to grope women
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
to feel women up
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
to pick up women
<idiom>
U
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
to grope women
U
دستمالی کردن زنها
[منفی]
to make a grab at women
U
دستمالی کردن زنها
[منفی]
association for women in computing
U
سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
women labor force
U
نیروی کار زنان
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
to make a grab at women
U
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
women's army corps
U
ارتش زنان
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
apple
سیب
apple
U
میوهء سیب دادن
apple
U
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
U
چیز عزیزو پربها
apple
U
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple
U
مردمک چشم
apple ii
U
اپل دو
apple
U
سیب دادن
apple works
U
اپل ورکس
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple tree
U
درخت سیب
apple share
U
اپل شر
fir apple
U
چلغوزه
apple of the eye
U
محبوب نوردیده
apple pascal
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple macintosh
U
acintosh
apple of the eye
U
چیز پریها
apple of the eye
U
مردمک چشم
apple peel
U
پوست سیب
polish the apple
<idiom>
U
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
flat apple
U
گوی بولینگ خارج از بازی
toffee apple
U
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
Adam's apple
U
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
thorn apple
U
تاتوره خاردار
gall apple
U
مازو
oak apple
U
مازو
Adam's apple
U
سیب آدم
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
the apple of one's eye
<idiom>
U
نور چشم
egg apple
U
بادنجان
sugar-apple
U
سیتافال هندی
Apple Key
U
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
shaped like an apple
U
بشکل سیب
apple juice
U
آب سیب
the apple of one's eye
<idiom>
U
عزیز دردانه
pine apple
U
اناناس
pine apple
U
عین الناس
pine apple
U
قشطه بمب
sour apple
U
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
candy apple
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
sugar apple
سفرجل هندی
sugar apple
سیب دارچینی
the pulp of an apple
U
مغز سیب
to peel an apple
U
پوست سیبی را گرفتن
a crunchy apple
U
سیبی برشته و ترد
crab apple
U
سیب صحرایی
apple pie
U
پای سیب
fir apple
U
جوزصنوبر
apple jack
U
عرق سیب
apple talk
U
اپل تاک
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
apple computer
U
کامپیوتر اپل
apple core
U
تخمدان سیب
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
To turn (apple)to someone.
U
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
adams apple
U
بر امدگی گلو
adams apple
U
جوزک
adams apple
U
سیب حضرت ادم
eating apple
U
سیب خوردنی
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
U
درست شبیه پدر.
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
apple ring fender
U
دفرای حلقوی
Put the apple in the juicer.
U
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
To eat an apple with the skin.
U
سیب را با پوست خوردن
Apple file exchange
U
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
apple desktop bus
U
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
Apple Computer Corporation
U
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
Apple filing protocol
U
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Apple Computer Corporation
U
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
apple desktop bus
U
گذر رومیزی اپل
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
dutch apple pie
U
پای سیب هلندی
oak apple or gall
U
مازو
To pick an apple off the tree.
U
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple beignets
[American English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Shipshape . In apple pie order.
U
مرتب ومنظم
toffie apple
[British English]
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
U
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
apple fritters
[British English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
U
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
section of a pome fruit: apple
U
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
love
U
امتیاز صفر
f. of love
U
جنون عشق
to be in love
U
عاشق بودن
love
U
عشق داشتن عاشق بودن
my love
U
جانم
my love
U
عزیزم
love
U
عشق
love
U
محبت
love
U
معشوقه دوست داشتن
love some
U
مطبوع
love some
U
عاشق
love some
U
دلپذیر
love some
U
محبوب
love
U
مهر
self love
U
حب نفس
self love
U
خود دوستی
to be in love
U
گرفتار بودن
love is everything
U
موضوع اصلی محبت است
for the love of
U
بنام ,
for the love of
U
به خاطر,
for the love of
U
به عشق ,
love all
U
هیچ بهیچ
f. of love
U
دیوانگی عشق
in love
<idiom>
U
عاشق شدن
love less
U
فارغ از عشق
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
love is everything
U
اصل کارمبحت است
love less
U
نا محبوب
love alce
U
ژدم افسارگسیخته
love sickness
U
بیماری عشق
love song
U
سرود عاشقانه
love alce
U
هرزه
love worthy
U
عشق ورزی
lighto'love
U
فاحشه
love worthy
U
قابل عشق بازی
love song
U
غزل
love worthy
U
شایان
lighto'love
U
زن هوسران
lighto'love
U
ناپایدار در عشق
love alce
U
ادم فاسد
love sick
U
دلباخته
love sick
U
بیمار عشق
love match
U
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com