English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monetary U پولی
monetary value U ارزش پولی
non monetary U غیر نقدی
monetary U مالی
monetary control U کنترل پولی
monetary control U نظارت پولی
monetary convention U اتحاد پولی
monetary convention U اتحاد ارزی
monetary deflation U انقباض پولی
monetary deflation U محدودیت پولی
monetary contraction U تقلیل پول
monetary contraction U کاهش پول
monetary base U پایه پولی
monetary base U مبنای پولی
monetary authorities U مقامات پولی
monetary assets U دارائیهای پولی
is a monetary sign U انگلیسی است
is a monetary sign U نشان پول
monetary expansion U افزایش پول
monetary expansion U توسعه پولی
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary sector U بخش پولی
monetary stand U عیار قانونی مسکوکات
monetary system U سیستم پولی
monetary targets U اهداف پولی
monetary unit U واحد پولی
monetary unit U واحد پول
monetary school U مکتب پولی
monetary restriction U محدودیت پولی
monetary reserves U ذخائر پولی
monetary policy U سیاست پولی
monetary economy U اقتصاد پولی
monetary instruments U ابزارهای پولی
monetary incentive U مشوق پولی
monetary inflation U تورم پولی
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
european monetary system U سیستم پولی اروپایی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
international monetary fund U صندوق بین المللی پول
international monetary reserves U ذخائر پولی بین المللی
systems U نظام سیستم
systems U اسلوب
systems U تشکیلات
systems U روش اصول
systems U ترتیب
systems U مجموعه سازمان
systems U منظومه
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems U سلسله
systems U سازمان
systems U سیستم
systems U همست
systems U همستاد روش
systems U طریقه
systems U سلسله رشته
systems U دستگاه
systems U جهاز
systems U طرز اسلوب
systems U قاعده رویه
systems U نظم منظومه
systems U نظام
systems U رشته دستگاه
systems U طرز روش
systems U نظم ترتیب
systems U هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems U سازگان
systems U اصول وجود
systems engineer U مهندس سیستم
systems disk U دیسک سیستم ها
systems console U میزفرمان سیستم ها
systems console U پیشانه سیستم ها
systems approach U رویکرد نظام نگر
systems analysis U سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
systems analyzer U تحلیل گر سیستم
systems analysis U تحلیل سیستم ها
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
systems flowchart U روندنمای سیستم
systems programmer U برنامه نویس سیستم
systems programer U برنامه نویس سیستم
systems programming U برنامه نویسی سیستم
nervous systems U دستگاه پی
systems program U برنامه سیستم
systems progarmmer U برنامه نویس سیستم ها
systems manual U کتاب راهنمای سیستم
systems library U کتابخانه سیستم ها
systems house U خانه سیستم ها
systems analysis U شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems analysis U نظام شناسی
nervous systems U دستگاه عصبی
framing systems U سیستمهای قابدار
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
bifurcated systems U سیستمهای دو چنگاله
systems analysis U برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
operating systems U سیستم عامل
pos systems U فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
nervous systems U سلسله عصب
systems analyst U تحلیلگر سیستم
systems analysis U تحلیل سیستم
systems analyst U تحلیل گر سیستم
systems software U نرم افزار سیستم
public address systems U دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
man machine systems U نظامهای انسانی- ماشینی
information processing systems U نظامهای خبرپردازی
association in information systems U professionals
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
systems network architecture U معماری شبکه سیستم ها
systems network architecture U روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
certified systems professionals U CSP
association in information systems U انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
systems application architecture U معماری کاربردی سیستم ها
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com