English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Military operations. U عملیات نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operations U نحوه استفاده ازدستگاهها
f.of operations U حوزه عملیات
operations U عملیات
concrete operations U عملیات عینی
night operations U عملیات شبانه
stability operations U عملیات تامین ثبات داخلی
maritime operations U عملیات دریایی یا ناوگانی
logical operations U عملیات منطقی
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
combat operations U مرکز عملیات رزمی
formal operations U عملیات صوری
flight operations U عملیات پرواز
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
concept of operations U روش اجرای عملیات
denial operations U عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
denial operations U عملیات ممانعتی
covert operations U عملیات پنهانی
covert operations U عملیات مخفی
continuity of operations U تسلسل عملیات
continuity of operations U مداومت عملیات
deputy for operations U معاونت عملیات
operations detachment U عنصرعملیات رسد عملیات
terminal operations U عملیات اسکلهای
terminal operations U عملیات بارانداز
stability operations U عملیات ارام سازی
special operations U عملیات مخصوص یا ویژه
radiological operations U عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
psychological operations U عملیات روانی
over the beach operations U عملیات کرانهای
over the beach operations U عملیات ساحلی
operations room U centre combatinformation: syn
operations room U اتاق عملیات
operations research U تحقیق در عملیات
operations research U تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations personal U پرسنل عملیات
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
operations code U رمز عملیاتی
operations code U کد عملیاتی
operations analysis U تجزیه و تحلیل عملیات
theater of operations U صحنه عملیات
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
concept of operations U تدبیر عملیات
air operations U عملیات هوایی
air operations U میز ردنگاری هوایی
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
building operations U عملیات ساختمانی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
chemical operations U عملیات شیمیایی
base of operations U پایگاه عملیات
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
airmobile operations U عملیات هوارو
airmobile operations U عملیات متحرک هوایی
clearing operations U عملیات مین روبی
air ground operations U عملیات مشترک زمینی وهوایی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
air area operations U عملیات منطقه هوایی
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
computer operations manager U مدیر عملیات کامپیوتر
aerospace projection operations U بالای منطقه عملیات
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
the four basic arithmetic operations U چهار عمل اصلی [ریاضی]
black market operations U عملیات بازار سیاه
data transfer operations U عملیات انتقال داده
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
open market operations U عملیات بازار ازاد
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations U رکن سوم اداره سوم
military U ارتشی
military U جنگی ارتش
military U نظام
military U سربازی
military U نظامی
military U مربوط به نظام
military training U اموزش نظامی
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
military testament U وصیتنامه نظامی
military symbols U علایم قراردادی نظامی
military strategy U فنون سوق الجیشی نظامی
military strategy U استراتژی نظامی
military spending U مخارج نظامی
military specifications U کدتخصصی نظامی
military specifications U خصوصیات نظامی
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
military services U قسمتهای نظامی
military resources U منابع نظامی
military psychology U روانشناسی نظامی
military posture U وضعیت نظامی
military posture U ارایش نظامی
military training U تعلیم نظامی
military service U خدمت زیر پرچم
politico military U عملیات سیاسی نظامی
politico military U امور سیاسی نظامی
military service U نظام وفیفه
military courtesy U رفتارو اداب نظامی
military service U خدمت نظامی
military service U خدمت نظام وفیفه
military communica U ارتباطاتنظامی
the military profession U کار نظامی
the military profession U کار نظام
military assistance U کمک نظامی
to enter the military U داخل نظام شدن
A military band. U دسته موزیک نظامی
military campaign U لشکرکشی [ارتش]
military device U اسباب ارتشی
military platform U سکوی نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military clock U ساعت یا وقت نظامی
military college U دانشکده افسری
military comission U هیئت نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
military convention U اتحاد نظامی
military court U دادگاه نظامی
military courtesy U اداب معاشرت نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
military channel U سلسله مراتب نظامی
military body U هیئت رئیسه نظامی
military body U هیئت نظامی
counter military U مقابله باعملیات نظامی
by military force U با نیروی نظامی
military police U دژبان
military tribunal U دادگاه نظامی
military adviser U مستشار نظامی
military advisor U مستشار نظامی
military area U منطقه نظامی
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
military attache U وابسته نظامی
military crest U خط الراس نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
military grid U شبکه نظامی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
military intervention U مداخله نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military justice U قوانین جزایی ارتش
military occupation U اشغال نظامی یک منطقه
military governor U حاکم نظامی
military grid U شبکه مختصات نظامی
military funds U بودجه نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
military funds U اعتبار نظامی
military government U دولت نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military government U حکومت نظامی
military governor U فرمانداری نظامی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
military pay order U جدول تغییرات حقوقی پرسنل
military pay order U لیست حقوقی پرسنل
civil military action U عملیات مردم یاری
military planning process U مراحل طرح ریزی نظامی
civil military action U عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
liability to military service U مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
males of military age U مردان در سن سربازی
liable to military service U مشمول خدمت وفیفه
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
desert from military service U فراری از خدمت نظام
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
Military aid with no strings attached . U کمکهای نظامی بدون قید وشرط
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com