English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Let's drop the subject. U از این موضوع صرف نظر کنیم .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Drop by drop . I n drops. U قطره قطره
subject U ازمودنی
subject U مبتدا
subject U فاعل
subject U نهاد
subject U مضمون
subject U اتباع
subject U تبعه
subject U رعایا موضوع
subject U مطلب
subject U جوهر واساس
subject U فرد
subject U موضوع
subject U در معرض قرار دادن
subject U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject U مطیع کردن
subject U در خطر
subject U درمعرض
subject U تحت مادون
subject U موکول به
subject U مطلب زیرموضوع
subject U مبحث موضوع مطالعه
subject U شخص
to over a subject U موضوعی را با خنده بحث کردن
subject U شیی موضوع
subject U تحت تسلط
subject U مشروط
subject U تابع
on the subject of U در خصوص
subject and predicate U مسند الیه و مسند
subject of hire U مورد اجاره
subject of debate U موضوع دعوی
subject index U فهرست موضوعی
it is not subject to review U دران روا نیست
subject in hand U مانحن فیه
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
subject and predicate U مبتداو خبر
subject and predicate U موضوع و محمول
subject schedule U برنامه موضوعی
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
to be subject to an attachment U مشمول توقیف بودن
subject to your approval U اگرشما تصویب نمایید
subject to your approval U موکول به تصویب شما
subject to tuberculosis U مستعد سل
subject to the law U تابع یامطیع قانون
subject to the flood U دستخوش سیل
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
subject to being unsold U مشروط براینکه
subject schedule U برنامه جزء جزء
to expatiate on a subject U راجع یک موضوع زیادگویی کردن
it is not subject to review U تجدید نظر
wide of the subject U از موضوع پرت خارج ازموضوع
subject matter U موضوع اصلی
subject matter U مطلب موضوع
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
subject [topic] U موضوع
subject [topic] U عنوان
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
to harp on a subject U زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
subject to the british rule U تابع حکومت انگلیس
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
to revisit a subject of research U سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
She turned the conversation to another subject. U او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد.
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to grind a person in a subject U مطلبی راخوب حالی کسی کردن
To emborider(embellish) a subject . U به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To bring up a topic . To introduce a subject . U مطلبی راعنوان کردن
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
the very last drop U اخرین قطره
drop out U از قلم افتادگی
drop U ژیگ
ir drop U افت ای ار
drop out U حذف تصادفی
drop out U حذف شدن
drop out U افت
drop on U سوزن دوراهی خط اهن
drop off U دفاع بیرون از منطقه خود
drop off U مردن
drop off U بخواب رفتن
drop in U درج تصادفی
drop in U اتفاقا دیدن کردن انداختن در
to let drop U ول کردن
drop U [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop by <idiom> U بازدید از کسی با جایی
drop in <idiom> U دیدار کوتاه
to drop someone off U کسی را پیاده کرن
to drop in U سرزدن
to drop in U اتفاقا دیدنی کردن
to drop something off [at someone's] U چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
to drop on U سرزنش یاتنبیه کردن
to let drop U انداختن
To drop in on someone . U به کسی سرزدن
to let drop U رهاکردن
drop U جرعه کمی
drop U [نوعی طاق]
drop in U سرزدن
drop-out U ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop U چکه سقوط
drop by U دیدن
drop by U مختصرکردن
drop U بار
drop U جاگذاشتن حریف
drop U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop by U بکسی سر زدن
drop-out U ترک کننده
drop-out U افت
drop U افت سقوط
drop behind U عقب افتادن از
drop behind U عقب ماندن
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop U یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U قطره سقوط کردن کم کنید
drop U سقوط
drop U افت
drop U انداختن قطع مراوده
drop U رهاکردن
drop U افتادن چکیدن
drop U از قلم انداختن
drop U اب نبات
drop U نقل
drop U پشت سر گذاشتن حریف دو
drop U چکه
drop U فرود
drop U کم کردن
drop U قطره
syphon well drop U ابشار با چاهک و لوله
drop annunciator U زنگ احضار
drop altitude U ارتفاع بارریزی
drop altitude U ارتفاع پرش
drop a goal U ضربه زدن بر فراز دروازه
contact drop U افت کنتاکتی
arc drop U افت جرقهای ولت
drip drop U چک چک
drop back U افتادن
automatic drop U اتصال خودکار
the drop the veil U روی خودراپوشیدن
the drop the veil U توری یانقاب خودراپایین انداختن
drop arch U قوس شاه عباسی
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
school drop out U ترک تحصیل کرده
school drop out U افت تحصیلی
resistance drop U افت مقاومتی
short drop U دراپ کوتاه
stepped drop U شیبشکن پلکانی
pressure drop U افت فشار
drop cable U بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
potential drop U افت ولتاژ
potential drop U افت پتانسیل
peppermint drop U قرص نعناع
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball U دراپ بال
drop back U جاافتادن
resistance drop U افت ای ار
drop gage U فشار سنج
To drop a brick . <idiom> U دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
drop a hint <idiom> U فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
drop (someone) a line <idiom> U چند خط(برای کسی)نوشتن
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
drop by the wayside <idiom> U قبل از اتمام کار ،ویران شدن
Drop dead <idiom> U کم کردن مزاحمت
drop in the bucket <idiom> U مقداری جزئی
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
at the drop of a hat <idiom> U بدون هیچ گونه معطلی
a drop in the ocean <idiom> U قطره ای دردریا [بسیار نا چیز] [اصطلاح]
drop repeat U واگیره [تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
drop-ornament U تزئینات آویزان
drop-tracery U تزئینات مشبک کاری
ear-drop U گوشواره
Drop me a line . U برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Drop me just before you get to the turning. U مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
drop volley U جاخالی
drop-outs U ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-outs U ترک کننده
drop-outs U افت
vertical drop U ابشار قائم
voltage drop U افت ولت
voltage drop U افت ولتاژ
voltage drop U افت فشار الکتریکی
I just cant drop my work and go . U نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
wing drop U افت ناگهانی برا روی یک بال
crystal drop U اشککریستالی
drop earrings U گوشوارهآویز
drop-leaf U لایهلولاییمیز
ear-drop U گل آویز
one should not drop the pilot U شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
drop forge U سکه زدن
drop shot U ضربه دراپ
drop shadow U سایه برجسته
drop selector U سلکتور سقوطی
drop scene U پرده اخرداستان زندگی
drop scene U پرده جلوصحنه نمایش
drop press U پتک خودکار اهنگری
drop point U قطران
drop point U قطره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com