English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3907 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It was terribly hard work getting to the top of the mountain. U رسیدن به نوک کوه کا ربسیار مشکلی بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to work hard U سخت و با زحمت زیاد کار کردن [اصطلاح روزمره]
By dint of hard work. U بزور کاروتلاش
terribly U بطور مخوف
I blushed with shame. I was terribly ashamed. U ازخجالت آب شدم
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
mountain U کوهستانی
mountain U کوهستان
mountain کوه
f.of mountain U پای کوه
f.of mountain U دامنه کوه
mountain slope U کوهشیبدار
mountain pine U کاج کوهی
mountain sickness U کوهزدگی یا کوهگرفتگی
mountain pass U گردنه
mountain dew U ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
mountain ranges U کوه زنجیره
mountain ranges U سلسله جبال
mountain ash U انواع تیس
mountain climbing U کوهنوردی
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
mountain torrent U سیلکوهپایهای
mountain pride U گلپر
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
he climbed up the mountain U ازکوه بالارفتن
mountain troops U یکانهای کوهستانی
mountain sickness U کوه گرفتگی
At the foot of the mountain. U دردامنه کوه
mountain region U کوهساران
mountain climate U اقلیم کوهستانی
the ridge of a mountain U پشته کوه
green mountain boy U مرد بومی یا ساکن ورمونت
mountain ash [rowan ] U درخت سمان کوهی
The waves were mountain - high . U موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
To make a mountain out of a mole - hI'll . U ازکاهی کوهی ساختن
The mountain peak is not in sight. U قله کوه پیدا نیست
make a mountain out of a molehill <idiom> U از کاه کوه ساختن
A big rock rolled down the mountain. U سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Everst is the highest mountain in the world . U اورست بلندترین کوه دنیاست
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
To go to work . to start work . U سر کار رفتن
hard U تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
i hard him out U سخنانش را تا اخر گوش داده ام
hard of d. U ناگوارا
hard U متن چاپ شدن یا کپی اطلاعات در سیستم یا کامپیوتر به صورت خوانا.
hard of d. U دیرهضم
hard U خطای موقت در سیستم
hard U خطا
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hard U دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard U مستقیما درمسیر موردنظر
hard U بسرعت
I am hard at it . U سخت مشغولم
hard U سخت
hard U سفت
hard U دشوار
hard U مشکل شدید
hard U مدل کامپیوتر با دیسک سخت
hard U قوی
hard U سخت گیر نامطبوع
hard U زمخت
hard right U اعضایتندرویحزبسیاسی
hard U خسیس درمضیقه
come down hard on <idiom> U به سختی تنبه کردن
hard U بشدت
hard U سخت در مقابل نرم
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard-up U جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard to please U مشکل پسند
hard to please U نازک نارنجی سخت راضی شو
it is not very hard U چندان سخت نیست
it is hard to say U نمیتوان گفت
hard on (someone/something) <idiom> U آزار دادن کسی یا چیزی
hard up <idiom> U کمبود پول
hard by U درنزدیکی
hard up U جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
to try hard to do something U تقلا کردن برای انجام دادن کاری
hard by U نزدیک
it is hard to say U به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
hard fiber U فیبر سخت
hard featured U زشت
hard boiled U سفت سفت پز
hard boiled U زیاد سفت شده
hard boiled U پرتعصب
hard featured U بدقیافه
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
hard glass U شیشه سخت
hard game U بازی دشوار
hard fisted U جوکی
hard fisted U خسیس
hard finish U روکاری زبر
hard bested U درفشار
hard brick U اجر بهی
hard bested U درگرفتار
hard boiled U سرسخت وخشن
hard favoured U زشت
hard failure U نارسایی سخت افزاری خرابی سخت افزاری
hard copy U نسخه ملموس خروجی چاپی
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
hard colors U رنگهای سنگین
hard copal U کوپال سخت
hard bitten U گاز گیر
hard bitten U سخت گیر
hard copy U نسخه چاپی
hard coal U ذغال سنگ سخت
hard bitten U سرسخت
hard bitten U سگ خو
hard core U زیرسازی جاده
hard core U پی جاده
hard face U سخت کردن سطحی
hard error U خطای ملموس
hard charge U بشدت و حداکثر سرعت راندن
hard chine U خن زاویهای
hard clam U حلزون دارای کفههای صدفی سخت
hard brick U اجر سخت
hard error U خطای سخت افزاری
hard drive U گرداننده سخت
hard core U مصالح اوار
hard core U مصالح تخریب
hard bill U پرندگان سخت منقار
hard shell U سخت پوست
hard stand U بارانداز هوایی
hard stand U بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
hard starboard U سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
hard starboard U ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
hard stock U اجر سخت
hard superconductor U ابر رسانای سخت
hard surface U سطح چیزی
hard surface U رافرش کردن
hard space U فاصله واصل
hard solder U جوش سخت
hard shell U کاسه دار
hard shell U سخت
hard shell U متعصب
hard soil U زمین سفت
hard soil U خاک سفت
hard soil U رویه محکم
hard solder U لحیم برنجی
hard solder U لحیم سخت
hard surface U اجرفرش کردن سنگفرش کردن
hard surface U سخت کردن سطحی
hard times U روزگارسخت
hard wood U چوب بادوام
hard wood U چوب جنگلی
hard wood U چوب سخت
hard working U پرکار
hard working U زحمت کش
hard x ray U پرتو ایکس سخت
hard time U روزگار سخت
hold hard U عجله نکنید
hard wood U چوب سفت
hard wing U بال صلب
hard times U هنگام تنگدستی
hard tube U لامپ سخت
hard vacuum U خلاء سخت
hard ware U فروف فلزی
hard ware U فلز الات
hard water U اب سخت
hard water U اب سنگین
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
hold hard U صبر کنید
hard goods U اجسام پایدار ومقاوم
hard heartedly U بیرحمانه
hard heartedly U از روی سخت دلی
hard heartedness U سنگدلی
hard heartedness U قساوت
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
hard hyphen U خط تیره واصل
hard labor U اعمال شاقه
hard laid U سفت تابیده
hard head U شاخ جنگی
hard head U بی مخ
hard goods U اجسام سخت
hard ground U زمین سفت
hard ground U زمین سخت
hard hack U بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
hard hack U اسپیره
hard handed U دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
hard handed U خسیس
hard head U ادم بی کله
hard layer U لایه سخت
hard layer U لایه سفت
hard lines U سختی
hard rubber U لاستیک سخت
hard sauce U مخلوطی از خامه وشکروچاشنی
hard sector U قطاع سخت افزاری
hard sectoring U می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
hard set U سخت شده
hard set U منقبض شده
hard set U ثابت شده
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
hard pan U قشر سنگی شده
hard lines U بدبختی
hard maple U افرای قندی قند افرا
hard board U تخته فشاری
Recent search history Forum search
1how does it work?
1حرف زوری به انگلیسی
1The more you care
1آسیب شناسی مولفه های موثر بر تحکیم بنیان خانواده و ارائه راه کارهای مدیریتی
1How to work out when you totally don't want to?
1ترک عادت موجب مرض است
1ترجمه دمت گرم
1من انگلیسی بلد نیستم چگونه باکامپیوترکارکنم
2من انگلیسی بلد نیستم چگونه باکامپیوترکارکنم
1من در هیچ سازمانی کار نمی کنم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com