Perdic | In deference to public opinion. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	In deference to public opinion. U	به احترام افکار عمومی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	public opinion U	افکار عمومی
	public opinion polling U	استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
	Public opinion is against the project. U	عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
	deference U	تن دردهی
	deference U	تسلیم
	in deference to U	بملاحظه برای رعایت
	in deference to U	به پاس احترام
	deference U	تمکین احترام
	deference need U	نیاز دنباله روی
	opinion U	گمان
	opinion U	فکر
	opinion U	رای
	in your [my] opinion U	به نظر تو [من]
	his f. opinion U	عقیده ایی که پرورده وموردپسنداوست
	to be of the opinion that ... U	به این عقیده باشند که ...
	in my opinion U	بعقیده من
	opinion U	نظر فکر
	opinion U	رای اندیشه
	opinion U	نظر
	opinion U	عقیده
	p you if that is your opinion U	جای تاسف است اگرعقیده شمااین باشد
	outside opinion U	عقیده مردم
	outside opinion U	رای مردم
	in my opinion U	بنظر من
	He's of another opinion. U	نظر او [مرد] فرق دارد.
	opinion U	نظریه
	consensus of opinion U	اتفاق اراء
	It smell of opinion. U	بوی پیاز می دهد
	adopting the opinion U	matter religious a in ajurist of
	concurring opinion U	رای موافق مشروط
	opinion polls U	نظرسنجی
	opinion poll U	نظرسنجی
	what's your view [of it] [or opinion [on it]* ]* ? U	و نظر شما [در آن مورد] چیست ؟
	adopting the opinion U	تقلید در مسائل شرعی
	asking for a religious opinion U	استفتاء
	dissenting opinion U	نظر مخالف
	experts opinion U	رای کارشتاس
	to venture an opinion U	جسارتاافهار عقیده کردن
	to i. person with an opinion U	عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
	to have a different view of [ opinion about] something U	در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
	I intend to . . . I am of the opinion that … . U	بر آنم که …
	express an opinion U	افهار عقیده کردن
	pass an opinion U	افهار عقیده کردن
	to agree in opinion U	هم عقیده بودن
	to state one's opinion U	افهارعقیده کردن
	in my poor opinion U	بعقل ناقص من
	to a to a proposal or opinion U	باپیشنهادیاعقیدهای موافقت کردن
	john's own opinion U	عقیده خود جان
	juristic opinion U	فتوی
	religious opinion U	فتوی
	separate opinion U	رای جداگانه
	differences of opinion U	اختلاف عقیده [نظر]
	in my poor opinion U	بعقیده ناقص من
	to give an opinion U	افهارعقیده کردن
	separate opinion U	رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
	to cherish an opinion U	عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
	to be wedded to an opinion U	بعقیدهای چسبیدن یاجداطرفداران بودن
	iam of the opinion that U	من براین عقیده ام که
	iam of the opinion that U	نظر من اینست که
	Difference of opinion (in taste). U	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
	To express an opinion. To comment. U	اظهار نظر کردن
	to be of [or share] the same view [or opinion] U	هم عقیده بودن
	I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. U	من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
	in public U	علنا"
	public d. U	زمین خالصه
	public a U	وکیل عمومی
	public U	همگان
	the public U	عامه
	the public U	عموم مردم
	in public U	علنی
	public U	متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
	public U	اجتماعی
	public U	همگانی
	public U	همگانی ملی
	public U	آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
	public U	سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
	public U	رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
	public U	روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
	public U	عامه
	public U	عمومی
	public U	ملی
	public U	عموم
	public U	عامه اشکار
	public U	مردم
	public U	ملت
	public ship U	کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
	public road U	شارع عام
	public service U	استخدام دولتی
	public service U	خدمت بجامعه
	public servant U	کارمنددولت
	public sale U	حراج
	public services U	بریات عمومیه
	public ship U	ناو دولتی
	public sale U	مزایده
	public servant U	خادم ملت
	public session U	جلسه علنی
	public servant U	مستخدم عمومی
	public servant U	مستخدم دولت
	public services U	خدمات عمومی
	public property U	مال عمومی
	public mischief U	جرم علیه جامعه
	public meeting U	اجتماع
	public meeting U	تجمع
	public life U	زندگی سیاسی
	public life U	زندگی در سیاست
	public law U	حقوق بین المللی عمومی
	public law U	حقوق عمومی
	public interests U	مصالح عامه
	public interest U	منافع عامه
	public mischief U	جرمی که مضر به حال جامعه باشد
	public monopoly U	انحصار دولتی
	public morals U	اخلاق حسنه
	public policy U	سیاست عمومی
	public library U	کتابخانه عمومی
	public place U	مکان عمومی
	public place U	محل عمومی
	public ownership U	مالکیت دولتی
	public ownership U	مالکیت عمومی
	public order U	نظم عمومی
	public network U	شبکه عمومی
	public interest U	نفع عمومی
	public garden U	باغچهعمودی
	public domain U	ملک خالصه
	public ownership U	خالصه دولتی
	public domain U	خالصه دولتی
	public ownership U	مالکیت دولتی
	public domain U	مالکیت دولتی
	public baths U	استخر عمومی
	public ownership U	ملک خالصه
	public bar U	اتاقیدرمشروبقروشیبامبلمانساده
	public convenience U	توالتعمومی
	to make public U	افشا کردن
	to make public U	فاش کردن
	to make public U	اشکار یا علنی کردن
	public enterprise U	مدیریتومالکیتعمومی
	public holiday U	تعطیلیعمومیورسمی
	public utility U	کار عام المنفعه
	public notice U	آگهی به مردم
	general public U	عامهمردم
	public trial U	دادرسی علنی
	public treasury U	بیت المال
	public traffic U	رفت و امد همگانی
	public submission U	مناقصه رسمی
	public spiritedness U	میهن پرستی
	public spiritedness U	خیرخواهی عموم
	public spiritedness U	خیر خواهی مردم
	public spiritedly U	ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
	public spirited U	دارای روحیه اجتماعی
	public utilities U	تسهیلات عمومی
	public utilities U	خدمات عمومی مانند اب
	public utilities U	برق و ...
	the public voice U	عمومی
	the public voice U	ارا
	the public purse U	خزانه ملی
	the public are hereby notified U	بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
	the american public U	مردم امریکا
	quasi public U	نیمه عمومی
	quasi public U	نیمه دولتی
	public warehouse U	انبار عمومی
	public utility U	عام المنفعه
	public spirit U	خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
	open to the public U	برملا
	notary public U	دفتر اسناد رسمی
	public house U	کاروانسرا
	notify the public U	به اطلاع عموم رساندن
	public house U	مهمانخانه
	public house U	میخانه
	public houses U	کاروانسرا
	public houses U	مهمانخانه
	in the sight of the public U	در ملاء عام
	in the sight of the public U	در انظار عمومی
	in the public view U	در ملاء عام
	notary public U	صاحب محضر
	public prosecutors U	مدعی العموم
	open to the public U	علنی
	open to the public U	واضح درنظر عموم
	open to the public U	اشکار در نزد همه
	public prosecutors U	دادستان
	public prosecutor U	مدعی العموم
	of public utility U	عام المنفعه
	notary public U	سردفتر اسناد رسمی
	notary public U	دفتر ثبت
	public servants U	مامورین دولتی
	public welfare U	رفاه عمومی
	for the public good U	برای خیر عموم
	public works U	امورعام المنفعه
	public works U	تاسیسات عام المنفعه
	public school U	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
	public relations U	روابط عمومی
	public nuisances U	مزاحمت عمومی
	public nuisances U	unisance
	public nuisance U	مزاحمت عمومی
	public works U	فواید عامه
	public works U	کارهای ساختمانی همگانی
	endowments to the public U	اوقاف عامه
	public houses U	میخانه
	public prosector U	مدعی العموم
	public prosector U	دادستان
	public schools U	مدارس عمومی
	public schools U	مدارس دولتی