Perdic | In capital(block)letters. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 301 (4 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	In capital(block)letters. U	با حرف بزرگ ؟( دستی یا چاپ؟ )

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	capital U	حرف بزرگ
	capital U	حرف درشت پایتخت
	capital U	سرمایه
	capital U	سرستون سرلوله بخاری
	capital U	فوقانی راسی
	capital U	مستلزم بریدن سر یاقتل
	capital U	قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
	capital U	عالی
	capital U	سرستون
	capital U	پایتخت
	capital U	گناه مستوجب اعدام سرمایه
	capital U	تنخواه
	capital U	ارزش ویژه
	capital U	اساسی
	capital U	رئیسی ریاست مابانه عمده
	capital U	راس المال
	working capital U	مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
	working capital U	سرمایه در گردش
	working capital U	تنخواه گردان
	capital gains U	سود سرمایه
	capital gains U	اضافه ارزش سرمایه
	capital gains U	منافع سرمایهای
	capital gains U	افزایش ارزش سرمایه زش
	capital punishment U	مجازات اعدام
	capital punishment U	اعدام مجازات
	capital punishment U	کیفر اعدام مجازات اعدام
	accumulated capital U	سرمایه متراکم
	accumulation of capital U	تراکم سرمایه
	accumulation of capital U	انباشت سرمایه
	an idel capital U	سرمایه بیکار
	assemble capital stock U	سرمایه پرداخت نشده
	assemble capital stock U	بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
	bailment of a capital U	مضاربه
	bank capital requirement U	سرمایه مورد نیاز بانک
	borrowed capital U	سرمایه استقراض شده
	column capital U	سرستون
	capital account U	حساب دارایی وسرمایه
	capital account U	حساب سرمایه
	capital accumulation U	انباشت سرمایه
	capital accumulation U	تراکم سرمایه
	capital agglomeration U	تجمع سرمایه
	capital apprecation U	افزایش ارزش سرمایه
	capital appropiation U	تخصیص سرمایه
	capital asset U	دارائی سرمایهای
	capital asset U	سرمایه ثابت
	capital asset U	علامت تجارتی
	capital assets U	دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
	capital assets U	اموال سرمایهای
	capital assistance U	کمک سرمایهای
	capital augmenting U	سرمایه افزا
	capital bonus U	سود حاصل از سرمایه
	capital bonus U	سودسهام معادل کلمه dividened stock میباشد
	capital budget U	بودجه سرمایهای
	capital budget U	بودجه تاسیساتی
	capital budget U	بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
	capital budgeting U	بودجه بندی سرمایه
	capital building U	سرمایه سازی
	capital charges U	هزینههای سرمایه
	capital coefficient U	ضریب سرمایه
	capital commitment U	تعهدات مالی
	capital constraint U	محدودیت سرمایه
	capital construction U	ساختمان سرمایه
	capital consuming U	سرمایه طلب
	capital consumption U	مصرف سرمایه
	capital consumption allowance U	کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
	capital cost U	هزینه سرمایه
	cost of capital U	هزینه سرمایه
	capital creation U	ایجاد سرمایه
	capital crime U	جنایت بزرگ یامهم
	capital deepening U	افزایش عمقی سرمایه
	capital depreciation U	استهلاک سرمایه
	capital employed U	سرمایه مورد استفاده
	capital equipments U	تجهیزات سرمایهای
	capital expenditure U	هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
	capital expenditure U	مخارج سرمایهای
	capital expenditure U	هزینههای سرمایهای
	capital expenditure U	هزینه سرمایهای
	capital expenditure U	هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
	capital expenditures U	هزینههای سرمایهای
	capital exports U	صادرات سرمایه
	capital flight U	فرار سرمایه
	capital flow U	جریان سرمایه
	capital flow U	انتقال سرمایه
	capital formation U	تشکیل سرمایه
	capital fund U	وجوه سرمایه
	capital gain U	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
	capital gain tax U	مالیات بر سود سرمایه
	capital goods U	کالاهای سرمایهای
	capital goods U	دارایی ثابت
	capital in cash U	سرمایه نقدی
	capital inflow U	ورود سرمایه
	capital intensive U	سرمایه بر
	capital intensive U	سرمایه طلب
	capital intensive goods U	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
	capital intensive technique U	فن تولید سرمایه بر
	capital investment U	سرمایه گذاری ثابت
	capital investment U	به کار انداختن سرمایه
	capital job ratio U	نسبت سرمایه به شغل
	capital labor ratio U	نسبت سرمایه به کار
	ratio of capital to labor U	نسبت سرمایه به کار
Other Matches

	block letters U	حروف جداودرشت
	block-capital U	سرستون بالشتکی
	Are there any letters for me? U	من نامه ای ندارم؟
	letters U	باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
	letters U	معرفی نامه
	letters U	سند
	letters U	نوشته
	letters U	حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
	letters U	معرفت دانش
	letters U	اثارادبی
	letters U	کاغذ ادبیات
	letters U	مراسله
	letters U	نامه
	letters U	حرف چاپی
	letters U	حرف
	letters U	حرف الفباء
	letters U	نویسه
	letters U	نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
	republic of letters U	جمهور اهل ادب
	love letters U	نامه عاشقانه
	letters of administration U	سند مدیریت ترکه
	letters of administration U	اختیارنامه قیمومت
	letters testamentary U	حکم وصایت
	letters of administration U	قیم نامه
	republic of letters U	گروه ادبا
	letters missive U	نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
	rogatory letters U	نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
	signal letters U	معرف
	belles letters U	ادبیات
	letters rogatory U	نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
	swamped with letters U	غرق نامه
	swamped with letters U	کاغذ پیچ
	the profession of letters U	نویسندگی
	the profession of letters U	تالیف
	uncial letters U	حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
	weak letters U	حروف عله
	covering letters U	نامه پوششی
	covering letters U	نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
	letters of marque U	حکم ضبط اموال بیگانگان
	letters of procurator U	وکالت نامه
	open letters U	نامه سر گشاده
	abbreviated letters U	حروف مقطعه
	letters of reprisal U	اجازه نامه انتقام
	letters patent U	نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
	letters of administration U	حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
	letters of request U	rogatory
	letters patent U	نامه سرگشوده
	letters patent U	نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
	letters patent U	نامه سرگشاده
	letters patent U	نامه سرگشاده یا فرمانی که از طرف شاه به صاحب اختراعی داده شود
	print letters U	دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
	letters testamentary U	حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
	palatal letters U	حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند
	letters testamentary U	خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
	covering letters U	نامه توضیحی
	nassal letters U	حروف غنه
	chain letters U	نامهی زنجیری
	a man of letters U	اهل قلم
	small letters U	حروف کوچک چون bوa
	form letters U	فرم نامه
	commonwealth of letters U	گروه نویسندگاه
	nassal letters U	حروف تو دماغی
	commonwealth of letters U	جمهورنویسندگاه یا مولفین
	I have some letters to write . U	چند تا کاغذ باید بنویسم
	letters shift ltrs U	مبدله حروف
	I remembered to post the letters . U	یادم بود که نامه ها را پست کنم
	to space out letters [text] U	فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
	lingual letters or linguals U	حروف زبانی یا ذولقی
	amateur station call letters U	علامت فرستنده تفننی
	capital value U	ارزش سرمایه
	capital value U	ارزش سرمایهای
	capital value U	ارزش فعلی
	With my own capital . U	با سرمایه شخصی خودم
	capital suits U	دعاوی مهمه
	capital sum U	سرمایه اولیه موسسان شرکت
	capital tax U	مالیات بر سرمایه
	capital requirement U	نیاز سرمایه
	capital loss U	زیان سرمایه
	capital liability U	بدهیهای دراز مدت ارزش خالص
	capital liability U	دیون طویل المدت
	capital liability U	بدهی درازمدت
	capital liability U	بدهی سرمایه
	capital levy U	مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
	capital levy U	مالیات بر سرمایه
	capital levy U	مالیات برسرمایه
	capital letter U	حرف بزرگ
	capital stock U	موجودی سرمایه
	capital stock U	حجم سرمایه
	capital stock U	اورده
	capital loss U	کاهش ارزش سرمایه
	capital market U	بازار سرمایه
	capital movement U	حرکت سرمایه
	capital reserve U	ذخیره سرمایه
	capital program U	برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
	capital paid in U	ذخیره سرمایه
	capital paid in U	سرمایه پرداخت شده
	capital reserve U	اندوخته سرمایه
	capital ship U	کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
	capital outlays U	هزینههای تاسیساتی
	capital outlays U	هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
	capital outlay U	ارزش سرمایه گذاری
	out flow of capital U	خروج سرمایه
	capital outflow U	خروج سرمایه
	capital stock U	سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
	capital stock U	عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
	capital stock U	سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
	capital structure U	ساخت سرمایه
	capital structure U	بنیان سرمایه
	capital theory U	نظریه سرمایه
	replacement capital U	سرمایه جایگزینی
	replacement capital U	سرمایه جانشینی
	return of capital U	بازده سرمایه
	return on capital U	بازدهی سرمایه
	registered capital U	سرمایه ثبت شده
	registered capital U	سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
	paid up capital U	سرمایه پرداخت شده
	physical capital U	سرمایه فیزیکی
	physical capital U	سرمایه غیرپولی
	quantity of capital U	مقدار سرمایه
	real capital U	سرمایه واقعی
	reduction of capital U	تقلیل سرمایه شرکت
	capital share U	سهم سرمایهای
	social capital U	سرمایه اجتماعی
	corner-capital U	سرستون نبش
	Borromini capital U	[نوعی سر ستون ترکیبی]
	angular capital U	[نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
	angle-capital U	سرستون گوشه ای
	to i. one's capital in stock U	سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
	transfer of capital U	انتقال سرمایه
	venture capital U	سرمایه مخاطره امیز
	widening of capital U	گسترش سرمایه
	write off capital U	مستهلک شدن سرمایه
	yield of capital U	بازده سرمایه
	To live off ones capital . U	ازمایه خوردن
	You make capital of it . <proverb> U	از کاه کوه ساختن .
	capital transaction U	داد و ستد سرمایه
	deeping of capital U	عمق پیدا کردن سرمایه
	deeping of capital U	پایه گذاری اساسی سرمایه
	equity capital U	دارائی خالص
	equity capital U	ارزش ویژه
	financial capital U	سرمایه مالی
	fixed capital U	سرمایه ثابت
	fixed capital U	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
	declared capital U	سرمایه اعلام شده
	consumer capital U	سرمایه مصرفی
	constant capital U	سرمایه ثابت
	capital transfers U	انتقالات سرمایه
	capital turnover U	گردش سرمایه
	capital widening U	افزایش سطحی سرمایه
	circulating capital U	سرمایه در جریان
	circulating capital U	سرمایه در گردش
	cash capital U	سرمایه نقدی
	circulation capital U	سرمایه در گردش
	flight of capital U	فرار سرمایه
	flight of capital U	مهاجرت سرمایه
	intellectual capital U	سرمایه فکری
	money capital U	سرمایه پولی
	nominal capital U	سرمایه اسمی
	liquid capital U	سرمایه نقدی
	national capital U	سرمایه ملی
	mobility of capital U	تحرک سرمایه
	liquid capital U	سرمایه راکد
	opening capital U	سرمایه اولیه
	initial capital U	سرمایه اولیه
	paid in capital U	سرمایه پرداخت شده
	trading capital U	سرمایه در گردش
	floating capital U	سرمایه متحرک
	fluid capital U	سرمایه سیال
	operating capital U	سرمایه در گردش
	fluid capital U	سرمایه متحرک
	free capital U	سرمایه گذار پولی
	human capital U	سرمایه انسانی
	liquid capital U	سرمایهای که پول نقد باشد
	self block U	خودبندی
	the block U	مردن بوسیله گردن زنی
	v block U	گونیای جناقی
	on the block <idiom> U	فروخته شده
	block U	فراکسیون
	block U	بندال
	block U	پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
	block U	قالب کردن
	block U	مانع شدن از بازداشتن
	block U	قطعه زمین
	block out U	جاسازی
	block U	بستن مسدود کردن
	block U	توده
	block U	یک دستگاه ساختمان
	block U	قطعه
	block U	قرقره طناب خور
	block U	توده قلنبه
	block U	وقفه
	block U	مسدودکردن
	block U	مانع شدن
	block U	سد کردن
	block U	سد قالب
	block U	کنده
	block U	قرقره
	block U	مانع
	block U	پارازیت
	block U	منطقه