Perdic | In appiarance it is a strong building. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 173 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	strong U	قوی
	they are 00 strong U	نیروی انهاعبارت از 005 تن است
	come on strong <idiom> U	فائق آمدن
	strong U	محکم سخت
	strong U	پر زور
	strong U	نیرومند
	To have a strong wI'll. U	اراده قوی داشتن
	He has a strong punch. U	ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
	strong suit U	دست قوی
	strong squar U	خانه قوی شطرنج
	strong safety U	مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
	strong point U	پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
	strong point U	نقطه مستحکم
	strong-minded U	باکله
	strong nerved U	قوی الاعصاب
	strong nerved U	قوی پی
	strong minded U	دارای افکار مردانه
	head strong U	سرسخت
	head strong U	لجباز لجوج
	strong wind U	باد قوی
	He is strong-wI'lled. U	آدم با اراده ای است
	strong-willed U	مصمم
	as strong as a horse [an ox] <idiom> U	مثل گاو [پر زور]
	strong-willed U	پراراده
	strong side U	سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
	strong-willed U	سرسخت
	head strong U	خودسر
	head strong U	خود رای
	strong minded U	دارای فکر نیرومند
	strong jump U	جهش ابی شدید
	strong drink U	مشروب قوی و پر الکل
	strong arm U	اعمال زورکردن
	strong arm U	قدرت
	strong arm U	دست قوی
	strong interaction U	نیروی هسته ای قوی [فیزیک]
	strong arm U	قلدری کردن
	strong-arm U	دست قوی
	strong wind U	باد تند
	strong-arm U	قلدری کردن
	strong-arm U	اعمال زورکردن
	strong-arm U	قدرت
	strong vocational interest blank U	رغبت سنج شغلی استرانگ
	A strong (weak)coffee (tea,etc. ) U	قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
	A good stiff ( strong ) alchoholic drink . U	مشروب پرمایه
	building U	عمارت دیسمان
	building U	ساختمان
	building U	بنا
	administrative building U	ساختماناداری
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	tower building U	ساختمان برجی
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	site building U	زمین ساختمانی
	site building U	زمین زیربنا
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	service building U	ساختمانسرویس
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	slab building U	ساختلوح
	turbine building U	ساختمانتوربین
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	building line U	خط کناری ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	administration building U	قسمت اداری
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building line U	بر ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	body-building U	بدنسازی
	body-building U	پرورش اندام
	building material U	مصالح ساختمانی
	building official U	بازرسان ساختمان
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building owner U	صاحب کار
	building permit U	پروانه ساختمان
	building plant U	وسایل ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	راسته
	building line U	امتداد
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	administration building U	ساختمان اداری
	road building U	جاده سازی
	building sites U	عرصه
	bridge building U	پل سازی
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building site U	عرصه
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	building system U	سیستم ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	house building U	ساختمان مسکونی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	industrial building U	بنای صنعتی
	building blocks U	بنا کنده
	machine building U	ماشین سازی
	building blocks U	کنده ساخت
	main building U	ساختمان اصلی
	model building U	الگوسازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	nest building U	لانه سازی
	office building U	ساختمان اداری
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	public building U	بنای همگانی
	building block U	بنا کنده
	building block U	کنده ساخت
	height of building U	بلندی ساختمان
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	body building U	بدنسازی
	body building U	پرورش اندام
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	building unit U	واحد ساختمانی
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	ship building U	کشتی سازی
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building work U	کار ساختمانی
	capital building U	سرمایه سازی
	commercial building U	سرای
	commercial building U	تیم
	commercial building U	تیمچه
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	word building test U	ازمون واژه سازی
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است