English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans . U پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
I knocked off another 1000 tomans. U 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Mother left me 500 tomans . U مادرم برایم 500 تومان گذاشت
My earnings come to around 5ooo Tomans per month. U درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
To her , abI'llon tomans is a mere trifle . U قابل نوشیدن نیست
cause of a transaction U جهت معامله
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
transaction U پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
transaction U رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction U ثیر قرار میدهد.
transaction U فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
transaction U انجام
transaction U سودا
transaction U معامله
transaction U ترکنش
transaction U داد و ستد
transaction U تبادل
transaction U خلاصه مذاکرات
capital transaction U داد و ستد سرمایه
an nucertain transaction U معامله غرری
business transaction U داد و ستد بازرگانی
reason for a transaction U جهت معامله
complete transaction U معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
credit transaction U معاملات موجل
credit transaction U معاملات استمهالی
party to a transaction U متعامل
external transaction U معاملات خارجی
fictitious transaction U معامله صوری
to carry out a transaction U معامله ای انجام دادن
object of transaction U مورد معامله
transaction motive U انگیزه مبادلاتی
spot transaction U معامله نقدی
transaction in order U معامله به قصد فرار از دین
transaction motive U انگیزه معاملاتی
transaction on change U معامله در بورس
transaction oriented U تراکنش گر
transaction record U رکورد تراکنش
transaction tape U نوار تراکنش
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
unauthorized transaction U معاملات فضولی
unauthorized transaction U معامله فضولی
transaction in order U liability avoid to
transaction file U فایل تراکنش پرونده تراکنش
transaction file U فایل تغییرات
transaction code U کد تغییرات
valid transaction U معامله صحیح
transaction costs U هزینههای معاملاتی
transaction data U دادههای تراکنشی
transaction file U پرونده تراکنش
secure transaction technology U سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
the deceived party in a transaction U مغبون
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
transaction oriented processing U پردازش تغییرگرا
failure to comply with the transaction U عدم ایفاء تعهد
foreign exchange transaction U معاملات ارزی
she had him in her pocket U کاملابراواختیارمیکرد
pocket U درجیب پنهان کردن
pocket U نقدی
pocket U پولی
pocket U جیب دار درجیب گذاردن
pocket U محاصره شدن
pocket U بجیب زدن
pocket U حباب
pocket U فرورفتگی
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
pocket U کوچک جیبی
pocket U کیسه هوایی
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
pocket U جیب
pocket U پاکت تشکیل کیسه در بدن
gusset pocket U جیبپاکتی
interior pocket U جیبداخلی
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
pocket watch U ساعت جیبی
batten pocket U بادبان
exterior pocket U کیفبازشو
door pocket U جیبدر
centre pocket U مرکزی
centre pocket U گودال
bottom pocket U سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
flap pocket U جیبلبهدار
pocket rule U خط کش تاشو [ابزار]
stake pocket U جیبتودهای
top pocket U حفرهفوقانی
vertical pocket U جیبعمودی
welt pocket U جیبنواری
pocket-sized U جیبی
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. U پولت را از جیب دربیاور
pocket calculator U ماشین حساب جیبی
They picked my pocket. U جیبم رازدند
seam pocket U جیبرویدرز
patch pocket U جیبرویسینه
outside ticket pocket U جیبکوچکبیرونی
foot pocket قالب پا
pocket rule U خط کش جیبی [ابزار]
air pocket U دست انداز هوایی
fork pocket U محفظهانشعابی
front pocket U جیبجلو
hidden pocket U جیبمخفی
inset pocket U جیبمخفی
trouser pocket U جیب شلوار
mock pocket U جیبساختگی
pocket money U پول جیب
back pocket U جیبپشتی
pocket calculators U حسابگر جیبی
i am 0 rials out of pocket U 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
lime pocket U پوشش اهک
one pocket billiard U بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses U هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses U هزینه واقعی
pocket battleship U رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards U بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book U کیف بغلی
pocket book U دفتر بغلی
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
i am rials in pocket U سه ریال سود بردم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
empty pocket U ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket handkerchief U دستمال جیبی
pocket handkerchiefs U دستمال جیبی
pocket knife U چاقوی جیبی
pocket knives U چاقوی جیبی
air pocket U منفذ
air pocket U بادگیر
pocket calculator U حسابگر جیبی
air pocket U چاه هوایی
armature pocket U شیار ارمیچر
called pocket U کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
chip pocket U شیار دندانههای اره
pocket computer U کامپیوتر جیبی
slash pocket U جیب عمودی درجهت درزلباس
pocket picking U جیب بری
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
vest pocket U جیب جلیقه
vest pocket U مخصوص
vest pocket U جیبی
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
pocket pistol U بغلی عرق
pocket split U باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket veto U رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket meter U سنجه جیبی
pocket lamp U چراغ قوه
pocket pistol U طپانچه جیبی
watch pocket U جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
pocket edition U چاپ جیبی کتاب
watch pocket U جیب ساعتی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
pocket judgment U سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket lamp U لامپ کوچک
trousers pocket [American E] U جیب شلوار
pants pocket [American E] U جیب شلوار
poker pocket billiards U بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
bottle pocket billiard U بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
To pick somebodys pocket. U جیب کسی را زدن
To put ones hand in ones pocket. U دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
ast welt pocket U جیبپیشسینهای
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
hand-warmer pocket U جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket U جیببقل
front top pocket U جیببالایجلویشلوار
money burns a hole in his pocket <idiom> U پول تو دستش بند نمی شود
broad welt side pocket U جیبپهنپهلو
Money burnes a hole in his pocket. U پول تو جیب اش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com