Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
U
صدای غریبی به گوشم می رسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Sound mind in a sound body.
<proverb>
U
عقل سالم در بدن سالم.
strange
U
غیر متجانس
strange to say
U
یک چیزغریب اینست
strange
U
بیگانه
strange
U
ناشناس
strange
U
خارجی غریبه
strange
U
عجیب
a strange
[an odd]
way
U
سبکی عجیب
to feel strange
U
خود را غریب دیدن
Strange to say he was not kI'lled.
U
عجب آنکه کشته نشد
to feel strange
U
ناراحت بودن
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
That is very odd . how strange !
U
خیلی غریب ( عجیب ) است
What are those strange noises?
U
این سروصدا های عجیب وغریب چیست ؟
it is a strange thing
U
چیز غریبی است
to feel strange
U
گیج بودن
that writing is strange to me
U
با این خط اشنا نیستیم
i am strange to that writing
U
با این خط اشنا نیستیم
What is that strange contraption you've got in the garage?
U
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
This house has a strange history.
U
تاریخچه این خانه عجیب است
hear
U
درک کردن
Hear hear!
U
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
hear
U
سعی کردن
hear
U
استماع کردن
hear
U
خبر داشتن
hear
U
شنیدن
hear
U
گوش دادن به
hear
U
پذیرفتن
hear
U
اطاعت کردن
hear
U
استماع کردن
hear
U
گوش دادن
hear
U
گوش کردن
hear
U
شنیدن
to over hear any one
U
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
to over hear any one
U
استراق سمع کردن
hear
U
گوش کردن
hear say
U
مسموعات
hear say
U
چیزشنیده
hear say
U
شایعه
hear say
U
اوازه
hear say
U
خبر
hear from
<idiom>
U
دریافت نامه
will not hear of
<idiom>
U
رسیدگی ویا اجازه ندادن
They have had words ,I hear .
U
شنیده ام حرفشان شده ( بحث ؟ جدل لفظی )
hear footsteps
U
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
he was pleased to hear it
U
از شنیدن ان خوشنودشد
Hear it in his own words.
U
از زبان خودش بشنوید
to hear a case
U
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
to hear any ones speech
U
سخنرانی
to hear any ones speech
U
کسیراگوش کردن
Hear twice before you speak once.
<proverb>
U
یکى که دو بشنو و یکى بیش مگو.
i hear him complain
U
میشنوم که شکایت می کنند
Hear it on the grapevine
<idiom>
U
[شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
I'm happy to hear that.
U
خوشحالم که اینو می شنوم.
i hear a tap at the door
U
در میزنند
i hear a tap at the door
U
صدای در می اید
She wouldnt hear of it . she takes no heed.
U
گوشش به این حرفها بدهکار نیست
voice
U
ادا کردن
voice
U
صدای انسان
voice-over
U
سخنان افزوده
voice
U
باصدابیان کردن
A voice came from beyond .
U
صدائی از غیب آمد
voice
U
واک
voice
U
صدا
voice
U
صوت
voice
U
بیان کردن
voice
U
ادا کردن
voice
U
اوا
voice
U
اواز
voice-over
U
صدای خارج از تصویر
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
خروجی صوت
voice
U
صدای سخنرانی انسان
voice
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice
U
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
رای
with one voice
U
بایک زبان متفقا
voice
U
گفتاری
voice
U
شفاهی صوتی
voice synthesis
U
ترکیب صدا
he started at my voice
U
از صدای من از جا پرید
voice mail
U
پست صوتی
voice response
U
جواب صوتی
voice synthesis
U
ترکیب صوتی
voice mail
U
پست اوایی پست صوتی
voice recognition
U
تشخیص صدا
voice recognition
U
تشخیص صوتی
voice recognition
U
بازشناسی صدا
voice synthesizer
U
ترکیب کننده صدا
voice output
U
خروجی به صورت صدا
voice operated
U
با کار افت صدایی
voice output
U
خروجی صوتی
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
At the top of ones voice .
U
با صدای هرچه بلند تر
A firm voice .
U
صدای محکم
the public voice
U
ارا
negative voice
U
رد
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
negative voice
U
رای مخالف رد کردن
negative voice
U
قدغن کردن
negative voice
U
رای مخالف دادن
the passive voice
U
بنای مجهول
no one raised his voice
U
صدای هیچکس درنیامد
the active voice
U
فعل معلوم
the public voice
U
عمومی
the range of voice
U
دانگ صدا
to a ones voice to music
U
صدای خودراباسازجفت کرد
give voice to
<idiom>
U
احساس ونظرت رابیان کن
the passive voice
U
فعل مجهول
voice key
U
کلید صدایی
voice input
U
ورودی صوتی
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
voice frequency
U
بسامد صدایی
voice communications
U
ارتباطات صوتی
voice coil
U
پیچک صدا
negative voice
U
حق رد
the active voice
U
معلوم
voice tube
U
لولههای صدارسان
voice-overs
U
صدای خارج از تصویر
voice selector
U
انتخابگرصدا
voice-overs
U
سخنان افزوده
voice edit buttons
U
دکمههایتصیحصدا
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
voice grade channel
U
مجرای از درجه صدایی
voice grade channel
U
کانال ارسال گفتار
voice answer back
U
پاسخ سمعی
voice grade channel
U
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
voice operated device
U
دستگاه با کار افت صدایی
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
To speak in a low voice.
U
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
voice store and forward
U
ذخیره و ارسال صدا
He has a rich mellow voice.
U
صدایش گرم وپخته است
automatic voice network
U
شبکه صوتی خودکار
noise
U
همهمه
noise
U
سر و صدا
noise
U
شایعه و تهمت
noise
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise
U
صدا
noise
U
شلوغ
noise
U
سر وصدا
noise
U
قیل وقال
noise
U
طنین
noise
U
صدا راه انداختن پارازیت
noise
U
خش
noise
U
اختلال
noise
U
عامل مخل
noise
U
پارازیت
noise
U
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise
U
سروصدا
what noise is that?
U
این چه صدایی است
noise
U
منبع تغذیه
noise
U
نویز
noise
U
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
U
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise
U
اوا
noise
U
سر و صدا
noise
U
انتشار دادن
noise
U
نوفه
sweet words (voice,sleep
U
کلمات ( صدا خواب )شیرین
quantization noise
U
اختلال تدریج
The noise died down.
U
سروصدا ها خوابید
noise silencer
U
خاموشگر همهمه
noise suppression
U
پارازیت گیری
input noise
U
پارازیت ورودی
shot noise
U
اثر ساچمهای
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
noise suppressor
U
صدا خفه کن
schottky noise
U
همهمه شوتکی
white noise
U
نوفه سفید
white noise
U
نویز سفید
big noise
U
آدم مهمدریکارگان
to make a noise
U
پهن شدن
to make a noise
U
شلوق کردن
to make a noise
U
صدا کردن
to make noise
U
سر و صدا کردن
they make much noise
U
خیلی صدا می کنند
they make much noise
U
زیاد شلوق می کنند
picture noise
U
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
The noise kept me awake .
U
سروصدا نگذاشت بخوابم
to make a noise
U
منتشر شدن
induced noise
U
پارازیت القاء شده
magnetic noise
U
نویز مغناطیسی
line noise
U
اختلال
galactic noise
U
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
grid noise
U
نویز شبکه
noise transmitter
U
فرستنده پارازیت
ambient noise
U
نوعی صدای زیرابی
intensity of noise
U
شدت پارازیت
grid noise
U
پارازیت شبکه
he makes most noise
U
او از همه بیشتر صدا یا
he makes most noise
U
میکند
ambient noise
U
صدای اطراف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com