English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I had pins and needles in my legs. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pins and needles U عصبانی
pins and needles U احساس مورمور در اثر خواب رفتگی
on pins and needles <idiom> U عصبی
to have pins and needles U مور مور کردن [در اثر خواب رفتگی]
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
pins U اتصالات فلزی کوچک روی یک DIP
needles U طعنه زدن
nine pins U نوعی بولینگ قدیمی
pins U خار لامپ
needles U اذیت کردن عقربه
needles U سوزن پیکاپ
needles U با سوزن تزریق کردن
needles U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles U ستون هرمی شکل
needles U سوزن
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles U سوزن دوزی کردن
clothes pins U گیرهی رخت خشک کنی
rolling pins U وردنه
clothes pins U گیرهی رجه
stuck with pins U سنجاق زده
curling pins U فرسرد
gusset needles U میلهای کناری
tie-pins U رجوع شود به stickpin
fir needles U شاخهصنوبر
rolling pins U تیرک
pine-needles U برگ کاج
safety pins U اشبیل ضامن
safety pins U خار ضامن میله ضامن
pine needles U کاجسوزنی
types of pins U انواعموانعبرلیتگ
to have the legs of U تندتر رفتن از
on one's/its last legs <idiom> U نیرو وسودمندی
to take to one's legs U ریختن
he is on his legs U بر پا ایستاده است
he is on his legs U از بستربرخاسته است
he is on his legs U کارش دایراست
to have the legs of U پیش افتادن از
he is on his last legs U کار وبارش خوب نیست
he is on his last legs U در دم واپسین زندگی است
legs U ساق پا
legs U شاخه مسیر حرکت
legs U پاچه شلوار
legs U خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs U ساق مثلث قائم الزاویه
legs U دوندگی کردن
legs U پا زدن
legs U بخش قسمت
legs U پا پاچه
legs U ران
legs U ساقه
legs U پایه
legs U قسمتی از مسابقه
legs U مسافت طی شده قایق در یک دور
he is on his last legs U پایش لب گوراست
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs U مسیر ممکن در یک تابع
legs U ساق
to fall on one's legs U از دشواری رها شدن
he walked me off my legs U مراخسته کرد
peg-legs U پای ساختگی
tail between one's legs <idiom> U احساس شرمندگی
to stretch one's legs <idiom> U خستگی درکردن
sea legs U شاخههای مسیر حرکت ناو
with the legs crossed U چهارزانو
thoracic legs U پایچسبیدهبهقفسهسینه
peg-legs U دارای پای مصنوعی
red legs U نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
to stand on one's own legs U متکی بخود بودن
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
sheer legs U سه پایه
sheer legs U یکجور جرثقیل
shear legs U جرثقیل پایه دار
peg-legs U پای چوبی
sheer legs U ماچونه
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
daddy-long-legs U بابا لنگ دراز
daddy-long-legs U رجوع شود به fly crane
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> U پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . U میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
He came back with his tail between his legs. U دست از پ؟ درازتر برگشت
My legs fell asleep [are numb] . U ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com