English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I give you full marks for that . U نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
full marks U پاسخدرستبهتمام سوالات
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
Give me a call! or [Give me a ring!] U به من زنگ بزنید [بزن] !
marks U نمره گذاری کردن علامت
marks U علامت گذاری
marks U علامت گذاری کردن
marks U علامت نشانه هدف
marks U توجه کردن
marks U علامت گذاشتن
marks U ارزه
marks U نمره
marks U نشانه
marks U نشان علامت
marks U داغ
marks U هدف
marks U پایه نقطه
marks U درجه
marks U مرز
marks U حد
marks U پایه
marks U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
marks U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
marks U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
marks U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
marks U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
marks U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
marks U علامت گذاری روی چیزی
marks U نشان
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
marks U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
marks U ایه
marks U علامت
marks U نشانه کردن حریف
marks U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
marks U بل گی_ری خوب
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U نشان کردن نشان
marks U مارک
marks U اثر
on your marks U فرمان بجای خود
draft marks U علامت ابخور
diacritical marks U نشان تشخیص
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
erection marks U علائم نصب
case marks U علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
leading marks U نشانههای هدایت
quotation marks U کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
draught marks U علایم ابخور
cardinal marks U علائماساسی
black marks U سابقهی بد
fiducial marks U علایم منطبق شونده در صفحه رادار
fiducial marks U علایم پوشاننده
good marks U نمرههای خوب
question marks U پرسش نشان
question marks U علامت سوال
punctuation marks U نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
question marks U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
sea marks U علامات دریایی
shipping marks U علامتهای روی بسته بندی
strawberry marks U لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
I got good marks in the exams . U نمرات خوبی درامتحان آوردم
high-water marks U بالاترین داغ اب
single quotation marks U علامتنقلقولتکی
quotation marks (French) U علائمنقلقول
operational pattern of marks by night U نقشیازعلائممشخصبرایشب
full U مملو
full and down U ناو پر بار و سنگین
in full U کاملا
full U انباشته
full U پری
full U سیری
full U پرکردن پرشدن
full U فول اکنده
full U پر
full U بالغ رسیده
full U تمام
full U پر لبریز
full U سیر
full U کامل
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full U صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full U ابوینی
full U چرخیدن ژیمناست
full U چرخش با پشتک کامل
full U تمام تکمیل
full U شرح محل یک دایرکتوری
full U کد فایل در آن ذخیره شده است
full well U بسیارخوب
full well U خوب خوب
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
full U کامل یا شامل همه چیز
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full U ارسال داده روی کانال در دو جهت
full U تمام قدرت
in full U تمام وکمال
to the full <idiom> U خیلی زیاد ،به طور کامل
full up U پر- مملو - لبریز
to the full U به منتهادرجه
to the full U کاملا
full and by U پرونیمهپر
full rubber U حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
full production U تولید در حداکثرفرفیت
full production U تولید کامل
full powers U اختیارات تام
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
full power U اختیارات تام
full point U نقطه پایان جمله
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch U گام پر
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
full pay U مواجب تمام
full pay U حقوق تمام
full orbed U پر
full sail U بابادبانهای گسترده
full sail U تبار مجهز
full summer U عین تابستان
full subtractor U تمام کاهشگر
full step U گام کامل
full step U یک قدم کامل
full spinner U حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
full summer U چله تابستان
full speed U حداکثر سرعت
full speed U سرعت کامل
full section U برش کامل
full screen U تمام صفحه
full scale U اندازه طبیعی
full tilt U باسرعت زیاد
full scale U تمام عیار
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full orbed U تمام روشن
full moon U قرص کامل ماه
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full mobilization U بسیج کامل
full majority U اکثریت تامه
full load U فرفیت کامل
full load U فرفیت تکمیل
full load U بار کامل
full load U بار خارجی اسمی
full length U نماینده تمام قدانسان
full length U قدی
full length U تمام قد
full justification U تطابق کامل
full hearted U مطمئن
full hearted U باجرات
full hand U اوچ وپس
full moon U ماه شب چهارده
full moon U بدر
full of years U سالخورده
full of resource U باتدبیر زرنگ
full of resource U کاردان
full of life U پر جمعیت
full of life U سر زنده
full of life U باروح
full mouthed U پرصدا
full mouthed U دارای شماره کامل دندان
full mouthed U تمام دندان
full moon U ماه شب چهاردهم
full moon U ایبک
full moon U ماه تمام
full moon U ماه پر
full gainer U شیرجه وارونه با پشتک
in full fig U درلباس تمام
the full of the moon U ماه تمام
the full of the moon U بدر
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
full deployment U تبدیلستونبهصفکامل
have one's hand full U کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
full beam U نور بالا [در خودرو]
full-suspension <adj.> U کاملا معلق
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
I want full insurance. من با بیمه کامل میخواهم.
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for full board U برای تمام پانسیون
in full fig U اماده
in full fig U مجهز
in full fig U اراسته
life full U باروح
life full U سر زنده
life full U روح بخش
of full blood U تنی
payment in full U پرداخت تمام
payment in full U پرداخت کامل
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
full track U شنی دار کامل
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full to repletion U انباشته
full to repletion U پرپر
full to repletion U پر
full-throated U صدا یا فریاد بسیار بلند
full-page U تمام صفحه
full timer U بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com