Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I cant reach the shelf .
U
دستم به قفسه نمی رسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
I cannot reach the shelf.
U
قدم به قفسه نمی رسد
Other Matches
reach
U
رسیدن به
reach
U
نائل شدن به کشش
reach
U
حصول
reach
U
رسایی
reach
U
استطاعت
reach
U
برد
reach
U
رسیدن
reach
U
هدف
reach
U
دسترس
reach
U
دسترسی
reach
U
توانایی
reach
U
میدان
reach
U
ناحیه
reach
U
بسنده بودن
to reach down
U
سوی پائین دراز کردن
to reach down
U
پایین اوردن
reach
U
بس بودن
reach
U
دراز کردن دست
reach
U
کفایت کردن
reach
U
کافی بودن
reach
U
وسعت حدود
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
off the shelf
U
محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
off the shelf
U
مواد در دسترس
shelf
U
تاقچه
shelf
U
رف
shelf
U
فلات قاره
shelf
U
هرچیز تاقچه مانند
shelf
U
در تاقچه گذاشتن
shelf
U
کنار گذاشتن
shelf
U
سراشیب عمق دریا
shelf
U
سراشیب ساحل دریا
shelf
U
طاقچه
shelf
U
قفسه
shelf
U
سکوی کوهستانی
shelf
U
تپه دریایی جزیره نما
beam reach
U
پرتورسائی
broad reach
U
حصولپهناور
close reach
U
نزدیکبهنقطهپایان
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
To reach ones destination.
U
بمقصد رسیدن
to reach a place
U
بجایی رسیدن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
to reach for knowledge
U
برای یافتن
as far as the eye can reach
U
تا چشم کار میکند
reach rod
U
اهرم کنترل از راه دور
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
continental shelf
U
کفه دریایی
continental shelf
U
حد ساحلی فلات قاره
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به کنار گذاشتن
continental shelf
U
فلات قاره
shelf life
U
تاریخ مصرف
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به بعد موکول کردن
adjustable shelf
صفحه متحرک
shelf environment
U
کم ژرفگاه
shelf environment
U
محیط کم عمق
door shelf
U
درقفسه
shelf channel
U
کانالقفسهای
tool shelf
U
محلقراردادنوسایل
mantle shelf
U
سربخاری
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به عقب انداختن
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to reach an amicable settlement
U
دستیافتن به حل و فصل دوستانه
[حقوق]
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
U
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
She didnt let me mail the shelf .
U
نگذاشت کاغذ را پست کنم
A load askew does not reach its destination .
<proverb>
U
بار کج به منزل نمى رسد .
Put the books back on the shelf.
U
کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com