Perdic | He wanted to incite the people. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 138 (7 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	He wanted to incite the people. U	قصد داشت مردم راتحریک کند

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	To incite someone . U	کسی را کوک کردن
	incite U	اغوا کردن
	incite U	باصرار وادار کردن تحریک کردن
	to incite somebody to something U	کسی را به کاری برانگیختن
	to incite somebody to something U	کسی را به کاری تحریک کردن
	To incite someone. U	زیر پای کسی نشستن
	incite U	انگیختن
	To incite someone	تو جلد کسی افتادن [رفتن]
	To incite someone [To work someone up]	کسی را تیر کردن
	incite to murder U	اغوا کردن برای قتل عمد
	to incite somebody to rebellion U	کسی را به شورش برانگیختن
	To incite (prod) someone. U	کسی راشیر کردن
	The victim had done nothing to incite the attackers. U	شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد.
	wanted [for] U	[کسی را قانونی] خواستن [بخاطر]
	wanted U	خواست
	wanted U	نداشتن
	wanted U	فاقد بودن محتاج بودن
	wanted U	کم داشتن
	wanted U	عدم
	wanted U	نقصان نیاز
	wanted U	نداری
	wanted U	نیازمند بودن به نداشتن
	wanted U	خواستن لازم داشتن
	wanted U	خواسته
	It seems I am not welcome (wanted) here. U	مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
	wanted U	کسر داشتن فقدان
	wanted clerks U	دبیر یا نویسنده لازم است
	This is precisely ( exactly) what I wanted to know . U	همین رامی خواستم بدانم
	You are wanted at the door. U	دم در شما را می خواهند
	This is the very thing I wanted. U	این همان چیزی است که دلم می خواست
	Sara always wanted a puppy. U	سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
	I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U	من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
	the people U	جمهور
	people U	تن [جمعیت شهری]
	these people U	این مردمان
	these people U	این اشخاص
	Among the people . U	درمیان مردم
	people U	قوم
	people U	ساکن شدن
	people U	مردمان
	people U	اباد کردن پرجمعیت کردن
	people U	ملت
	people U	جمعیت قوم
	people U	خلق
	people U	مردم
	the people U	مردم
	he of all people U	مخصوصا او [از همه]
	people say U	مردم می گویند
	other people U	مردم دیگر
	right of people U	حق الناس
	most people U	بیشتر مردم
	many people U	بسیاری از مردم
	many people U	خیلی اشخاص
	many people U	خیلی از مردم
	other people U	سایر مردم
	Quite a few people ... U	تعداد زیادی [از مردم]
	Such people are wicked . U	اینگونه آدمها شر هستند
	The people have got wise to him. U	مردم دستش را خوانده اند
	of all [things or people] <adv.> U	مخصوصا [چیزی یا کسی]
	The people were crying out against it. U	دیگر داد مردم در آمد ؟ بود
	To muzzle the people. U	دهان مردم را بستن
	It benefits the people . U	فایده اش به مردم می رسد
	We old – fashioned people . U	ما قدیمی ها
	People of the Book U	پیروان کتاب مقدس [ دین]
	quite a number of people U	عده زیادی از مردم
	There are people injured.	چند نفر مجروح شده اند.
	How many people live here ? U	چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
	People are looking for new ideas. U	مردم عقب فکرهای تازه هستند
	people of all ranks U	مردم ازهر طبقه
	people of quality U	بزرگان
	people of quality U	مردمان متشخص
	people sniffer U	رادار کشف افراد دشمن
	the chosen people U	قوم برگزیده
	to herd with other people U	با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
	people forces U	نیروی پایداری
	people sniffer U	رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
	the people pressed in U	مردم زور اورده داخل شدند
	the dregs of the people U	مردم پست
	the common people U	عوام الناس
	the common people U	عامه
	the common people U	عوام
	scores of people U	دسته دسته مردم
	streams of people U	دسته دسته مردم
	work people U	کارگران طبقه کارگر
	young people U	جوانان
	none but low people go there U	هیچکس
	Several persons ( people ). U	چندین تن
	none but low people go there U	جز مردم پست بدانجا نمیرود
	people sniffer U	ادم یاب
	The will of the nation [people]	اراده ملت [مردم]
	peculiar people U	قوم خاص
	peculiar people U	قوم برگزیده
	flower people U	مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
	shoals of people U	دسته دسته مردم
	boat people U	پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
	people forces U	نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
	young people U	دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
	the chosen people U	بنی اسرائیل
	approachable [accessible to most people] U	همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
	approachable [accessible to most people] U	هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
	smuggler [of people across a border] U	قاچاقچی آدم [در سر مرز]
	I don't know any German people other than you. U	من هیچ آلمانی به غیر از تو را نمی شناسم.
	cattage key people U	افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
	people have full control and U	الناس مسلطون علی اموالهم
	people have full control and U	property their dominionover
	to rescue people from the water U	مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
	english speaking people U	مردم یا ملل انگلیسی زبان
	approachable [accessible to most people] U	کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
	to read people's hands U	کف بینی کردن
	The people protested vocally. U	صدای مردم درآمد ( اعتراض )
	To arhue ( haggle ) with people . U	با مردم سروکله زدن
	He is enthroned in the hearts of his people . U	درقلب ملت خود جای دارد
	What percentage of the people are literate? U	چند درصد مردم با سواد هستند ؟
	I didnt expect it from you of all people . U	ازتویکی توقع نداشتم
	To try to effect a reconciliation . between two people . U	میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
	Several people could be accommodated in this room. U	چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
	people of every description [of all descriptions] U	همه جور آدم
	To set people by the ears. U	مردم را بجان هم انداختن
	to piss off the wrong people <idiom> U	آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
	I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
	fee [payment to professional people] U	اجرت
	People tend to judge by appearances . U	عقل مردم به چشمشان است
	The people wondered how the contraption worked. U	مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
	fee [payment to professional people] U	حق الزحمه
	Many people were hurt when the boiler exploded. U	وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
	He is not tactful (diplomatic)in dealing with people. U	دررفتارش با مردم سیاست بخرج نمی دهد
	We are thirty people not counting the children . U	بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
	Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. U	کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
	In the nature of things, young people often rebel against their parents. U	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
	people who live in glass houses should not throw stones <idiom> U	هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
	To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons. U	میانه دونفررا بهم زدن
	To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent. U	سری توی سرها درآوردن
	The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U	مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
	You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . U	تو یکی دیگه حرف نزن !
	what [some] people would call [may call] <adj.> U	باصطلاح
	what [some] people would call [may call] <adj.> U	که چنین نامیده شده
	what [some] people would call [may call] <adj.> U	کذایی