English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shadow U شبح سایه
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadow U بحریف خیالی مشت زدن
shadow U شدو سایه
shadow U چسبیدن به حریف
shadow U هواپیمای یدک کش
shadow U سایه
shadow U فل
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U پنهان کردن
to fight out U باجنگ خاتمه دادن
to fight out U تاپایان کارچنگیدن
to fight ones way U باجنگ یازور راه خودرابازکردن
fight U مبارزه
fight U جنگیدن
fight U جنگ
fight U نبرد
fight U کارزار
fight U پیکار
fight U زدوخورد
fight U جنگ کردن
fight U نزاع کردن
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow page U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow page U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory U شبه حافظه
shadow mask U صفحه مشبک
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow play U نمایش سایه ها
shadow play U نمایش ارواح
shadow price U قیمت سایهای
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow RAM U روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
shadow ROM U حافظه مجازی فقط خواندنی
shadow zone U منطقه کور عمق اب
thermal shadow U سایههای حرارتی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
drop shadow U سایه برجسته
To cast a shadow . U سایه انداختن
shadow printing U چاپ سایهای
To cast a shadow. U سایه انداختن
half shadow U نیم سایه
five-o'clock shadow U ته ریش
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow ball U تمرین گوی اندازی
eye-shadow U سایهی چشم
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
to start a fight with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
to fight shy of U دوری کردن از
to fight to a finish U تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
to fight with the enemy U همراه = با
they itch for a fight U کرم جنگیدن دارند
dog fight U نبرد جنگندههای هوایی
fire fight U مبادله اتش
fight the fire U اتش نشاندن
fight the fire U اتش خاموش کردن
running fight U جنگ و گریز
bloody fight U جنگ خونین
bloody fight U جنگ سخت
chicken fight U سد کردن پی در پی راه مدافع
cock fight U جنگ خروسان
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
glove fight U مشت بازی بادستکش
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
sham fight U جنگ مشقی یا دروغی
he has nostomach for the fight U حال دعواندارد
sea fight U جنگ کشتی ها
sea fight U جنگ دریای
runing fight U جنگ وگریز
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
shadow tuning indicator U میزان نمای سایهای
fight tooth and nail <idiom> U با چنگ و دندان جنگیدن
They fight like cat and dog. U مانند سگ و گربه به هم می پرند.
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
fight tooth and nail <idiom> U باچنگ ودندان جنگیدن
They fight like cat and dog . U باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
put up a good fight <idiom> U سخت تلاش کردن
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Catch not at the shadow and lase the substance. <proverb> U به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> U دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
To be itching fo r a fight . To be on the war path. U سر دعوا داشتن
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com