English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
bought U خریداری کردن بدست اوردن
bought U خریدن
the books that you bought U کتابهایی که شما خریدید
I bought it on your recommendation. U بسفارش وتوصیه شما آنرا خریدم
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
dear bought U گران تمام شده
dear bought U گران خرید
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
I bought it on the recommendation of a friend. U طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
I bought the bicycle on impulse . U یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
A slave bought with money is more free than he who. <proverb> U بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
presents U معرفی کردن
presents U پیشکشی
presents U عرضه کردن
presents U ارائه دادن
presents U اهداء کردن
presents U زمان حال
presents U کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
presents U مهیا
presents U هدیه
presents U زمان حاضر زمان حال
presents U اکنون
presents U ره اورد اهداء
presents U پیشکش
presents U حاضر
presents U موجود اماده
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
not too expensive U خیلی گران نباشد.
too expensive <adj.> U بسیار گران
It is too expensive. خیلی گران است.
expensive U پرخرج
This is really expensive ! U این چه گران است !
expensive U گران
know allmen by these presents U بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
guilt U گناه مجرمیت محکومیت
guilt U جرم
guilt U تقصیر
guilt U گناه
guilt U بزه
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
pure of guilt U بی تقصیر
pure of guilt U بی گناه
guilt feeling U احساس گناه
to be on a guilt trip <idiom> U احساس خیالی داشتن که مقصر هستنند [اصطلاح روزمره]
blood guilt U خونریزی ناحق
guilt complex U عذابوجدان
accessoiral guilt U معاونت در جرم
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
The price of butter has gone up . butter has become expensive . U کره گران شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com