English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Federal style U سبک معماری فدرال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
federal U فدرال
federal U متحد
federal U اتحاد
federal U پیمانی
federal U اتفاق
federal U اتحادی
federal U ائتلافی
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
federal authorities U قدرت دولت متحده
federal banks U بانکهای فدرال
federal council U مجلس متحده
federal council U مجلس دولت متحده
federal government U حکومت متحده
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
federal bureau of investigation U I.B.F
federal stock number U شماره فنی فدرال
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
federal reserve system U ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system U سیستمی که به موجب ان
federal reserve system U سیستم ذخیره فدرال
federal reserve bank U بانک فدرال رزرو
active federal service U قسمت کادر
active federal service U خدمت کادر
Federal Prosecutor General U دادستان کل
Federal Attorney General U دادستان کل
Federal Prosecutor General U وزیر دادگستری فدرال
Federal Attorney General U وزیر دادگستری فدرال
federal reserve system U نظام فدرال رزرو
old-style U روش گاهشماری قدیمی
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
there is no style about her U لباس یا وضعش متداولی است
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
there is no style about her U ندارد
there is no style about her U سرووضعش زیبایی
old-style U حروف باریک و خمیده به جلو
style U سبک بافت
style U روش
style U خامه سبک نگارش
style U سلیقه
style U سبک متداول
style U قلم
style U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style U میله متداول شدن
style U نامیدن
style U معمول کردن مد کردن
style U شیوه
style U سبک
castle style U [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
managerial style U سبک مدیرانه
Lombard style U سبک لومبارد
Lancet style U [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
orientalizing style U شیوه خاورمابی
Isabellino style U سبک ایزابلین
Isabellian style U سبک ایزابلین
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Hirsau style U [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
dragon style U [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style U [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
Mejidian style U طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
cathedral style U [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
cramp one's style <idiom> U محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
line style U سبک خط
life style U سبک زندگی
in a narrative style U بشکل روایت
in a narrative style U بسبک داستان
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
cognitive style U سبک شناختی
ease of style U روانی انشا
ease of style U سبک سلیس
easy style U انشای روان
easy style U سبک سلیس
elegant style U انشا فریف
brush style U قالب قلم
orientalizing style U سبک شرقی
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
To go out of fashion (style). U بدام افتادم
type style U سبک فونت
bald style U روش و مکتب ساده وبی لطافت
brush style U طرح قلم
style sheet U ورق تعاریف
style sheet U مجموعه تعاریف
style sheet U الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
style of architecture U سبک معماری
severe style U شیوه جدی
pointed style U سبک قوس تیزه دار
context style of a expression U سیاق عبارت
Italian Villa style U [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
His style of writing is rather colourless and lifeless. U سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> U مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> U تهاجمی
attacking [style of play, player] <adj.> U حمله
national [state, federal state] <adj.> U حکومتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com