English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> U هر کس به شهر خود شهریار است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sovereign U پادشاه
the sovereign U پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
sovereign U خوب و ممتاز
sovereign U عالی و موثر
sovereign U صاحب سیادت
sovereign U شاهانه
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereign U هیات رئیسه
sovereign U حاکم مسلط
sovereign U شهریار لیره زر
sovereign U با اقتدار
sovereign U دارای قدرت عالیه
sovereign U مطلق
sovereign U مستقل
sovereign U فرمانروا رئیس کشور
sovereign U تسلط
they proclaimed him sovereign U جلوس اورا
half sovereign U سکه زر ده شیلینکی انگلیس
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
city U شهر
city U شهر
city U شهر کوچک
city U شهرک
inner city U بخش مرکزی شهر
Guatemala City U پایتختگوآتمالا
garden city U شهریدرداخلیکباغستان
Vatican City U شهر واتیکان
Panama City U شهر پاناما
Kuwait City U کویت
Mexico City U مکزیکوسیتی
New York City U نیویورک
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
Garden city U بوستان شهر
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
city view U نمای شهر
provincial city U شهرستان
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
central city U شهر مرکزی
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker U شهری
the city has been proclaimed U قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
city slicker U زرنگ
city slicker U رند
empire city U نیویورک
central city U مرکز شهر
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
city boundary U شهرمرزی
City Hall U بلدیه
City Hall U شهرداری
City Hall U ساختمان شهرداری
brown air city U شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
gray air city U شهر با مه دود اکسیدی
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
that city lies in ruins U است
that city lies in ruins U ان شهر خراب
Ho Chi Minh City U شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
The city was razed to the ground. U شهر با خاک یکسان شد
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city. U سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness . U تمام شهر غرق درتاریکی بود
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com