English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (5608 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] U پیوند به داخل [در تریلر]
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
Queen's English [King's English] <idiom> U [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
old-style U حروف باریک و خمیده به جلو
there is no style about her U ندارد
style U سبک بافت
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
there is no style about her U لباس یا وضعش متداولی است
old-style U روش گاهشماری قدیمی
there is no style about her U سرووضعش زیبایی
style U فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style U معمول کردن مد کردن
style U میله متداول شدن
style U قلم
style U سلیقه
style U سبک متداول
style U خامه سبک نگارش
style U روش
style U سبک
style U شیوه
style U نامیدن
Lancet style U [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
type style U سبک فونت
Lombard style U سبک لومبارد
orientalizing style U سبک شرقی
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
pointed style U سبک قوس تیزه دار
severe style U شیوه جدی
style of architecture U سبک معماری
style sheet U الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
style sheet U مجموعه تعاریف
style sheet U ورق تعاریف
managerial style U سبک مدیرانه
To go out of fashion (style). U بدام افتادم
cramp one's style <idiom> U محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
Hirsau style U [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Isabellino style U سبک ایزابلین
Federal style U سبک معماری فدرال
dragon style U [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
chateau style U [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
cathedral style U [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
castle style U [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
Mejidian style U طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Isabellian style U سبک ایزابلین
easy style U سبک سلیس
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
orientalizing style U شیوه خاورمابی
in a narrative style U بسبک داستان
in a narrative style U بشکل روایت
bald style U روش و مکتب ساده وبی لطافت
brush style U طرح قلم
brush style U قالب قلم
cognitive style U سبک شناختی
life style U سبک زندگی
line style U سبک خط
ease of style U روانی انشا
elegant style U انشا فریف
easy style U انشای روان
ease of style U سبک سلیس
context style of a expression U سیاق عبارت
Italian Villa style U [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
attacking [style of play, player] <adj.> U مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> U حمله
His style of writing is rather colourless and lifeless. U سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> U تهاجمی
English U مربوط به مردم وزبان انگلیسی
the english U انگلیس ها
English U بانگلیسی دراوردن
after the english f. به سبک انگلیسی ها
English U گردش فرفرهای گوی بیلیارد
old english U زبان انگلیسی قدیم
English U انگلیسی
the english U انگلیسان
English cottage U خانه ویلایی
english horn U نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english garden U پارک انگلیسی [قرن هجدهم]
his english is weak U مایه انگلیسی اوکم است
in plain english U پوست کنده
american english U زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
british english U زبان انگلیسی رایج درانگلستان
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
in plain english U به انگلیسی ساده
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
English bond U آجر چینی انگلیسی
english speaking U انگلیسی زبان
natural english U گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
english billiards U بیلیارد انگلیسی
structured english U انگلیسی ساخت یافته
king's english U انگلیسی اصیل
English altar U محراب انگلیسی
english billiards U با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
english system U سیستم انگلیسی
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
english self taught U خوداموز انگلیسی
english setter U نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
english thread U پیچ و مهره انگلیسی
body english U چرخش بی اختیار
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
english system U سیستم اینچی
english opening U گشایش انگلیسی
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
english sonnet U غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
english shepherd U سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
He is good at English. U انگلیسی اش خوب است
English breakfast U یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
english mercury U اسفناج صحرایی
english woman U زن انگلیسی
English loaf U نانانگلیسی
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
English stick U عصایانگلیسی
to tutor somebody in English U به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
shakedown [of something] [American English] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
boondoggle [American English] U وقت بیهوده گذرانی
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
to take the fall [American English] U مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
verbiage [American English] U جمله بندی
verbiage [American English] U بیان
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
peter [American English] U دودول
peter [American English] U آلت تناسلی بچه
verbiage [American English] U کلمه بندی
to labour [British English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
peter [American English] U دول
to labor [American English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
pursuer [Scottish English] U شاکی [قانون]
pursuer [Scottish English] U مدعی [قانون]
plowman [American English] U شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
to plow [one's way] through something [American English] U با سختی در کاری جلو رفتن
Well, duh! [American English] U نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
groundhopper [British English] U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
English is not a hard language . U انگلیسی زبان سختی نیست
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
He speaks English fluently. U انگلیسی راروان صحبت می کند
The English - speaking world. U دنیای انگلیسی زبان
english toy spaniel U نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
I benefited greatly from the english course. U از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
Colors [American English] U رنگها
english speaking people U مردم یا ملل انگلیسی زبان
to enroll [American English] U خود را اسم نویسی کردن [ثبت نام کردن ]
to call [up] somebody [American English] U به کسی زنگ زدن
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
operative [American English] U جاسوس
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
to capitalize/capitalise [British English] on something U سود بردن از چیزی
I am too shy (timid) to speak English . U خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس اوراق بهادار
football fan [British English] U طرفدار فوتبال
payment on account [American English] U قسط
to pay on account [American English] U یک قسط را پرداختن
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to give somebody a buzz [American English] U به کسی زنگ زدن [اصطلاح روزمره]
payment by installments [American English] U قسط
football fan [American English] U طرفدار فوتبال آمریکایی
Football pool [British English] U قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
peckish [British English] [colloquial] <adj.> U اندکی گرسنه
to buy something on the never-never [British English] [humorous] <idiom> U چیزی را قسطی خریدن [اصطلاح روزمره]
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
on the installment plan [American English] U به اقساط
I'll give you a ring. [British English] U من به تو زنگ می زنم.
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
Department of labor [American English] U اداره کار
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس سهام
draft order [American English] U دستور به خدمت [سربازی]
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
to buy something on hire purchse [British English] U چیزی را قسطی خریدن
Bobtail [tractor unit] [American English] U تراکتور [کامیون بدون تریلر]
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
motor-assisted pedal cycle [British English] U دوچرخه موتوردار
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> U فرصتی را از دست دادن [اصطلاح]
soccer fan [soccer supporter] [American English] U طرفدار فوتبال
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
Recent search history Forum search
1frangible
3reza afshar
3reza afshar
3reza afshar
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com