English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
City Hall U ساختمان شهرداری
City Hall U شهرداری
City Hall U بلدیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hall U سرسرا
hall U عمارت
hall U اتاق بزرگ دالان
hall U تالار
reception hall U قسمتپذیرش
machine hall U راهرویماشین
hall-house U تالار باز
prayer hall U قسمتنمازخواندن
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
to hall over the couls U سرزنش یا توبیخ کردن
mess hall U سالن غذا خوری سرباز خانه
mass hall U سالن غذاخوری
mass hall U سالن نهارخوری
hall of residence U خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
departure hall U سالن ترک کردن
The hall has three exits. U سالن دارای سه خروجی است.
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
hall-church U [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Egyptian hall U [اتاق عمومی مستطیل شکل]
Egyptian hall U سرسرا
cyzicene hall U [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
cloth-hall U محل داد و ستد
cloth-hall U بازار
arrival hall U سالن ورود
arrival hall U سالن ورود
judgement hall U دادگاه
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
guild hall U عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
music hall U سالن موسیقی
music hall U اطاق ساز ورقص
town hall U تالار انجمن شهر
freemasons hall U فراموش خانه
town hall U عمارت شهرداری
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
hall effect U اثر هال پدیده هال
town hall U کاخ شهرداری
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
city U شهر
city U شهر
city U شهر کوچک
city U شهرک
inner city U بخش مرکزی شهر
central city U شهر مرکزی
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
provincial city U شهرستان
city view U نمای شهر
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
empire city U نیویورک
Garden city U بوستان شهر
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
the city has been proclaimed U قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
central city U مرکز شهر
city boundary U شهرمرزی
Guatemala City U پایتختگوآتمالا
garden city U شهریدرداخلیکباغستان
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker U شهری
city slicker U زرنگ
city slicker U رند
Vatican City U شهر واتیکان
Panama City U شهر پاناما
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
Mexico City U مکزیکوسیتی
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
Kuwait City U کویت
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
New York City U نیویورک
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
Ho Chi Minh City U شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
gray air city U شهر با مه دود اکسیدی
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
that city lies in ruins U ان شهر خراب
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> U هر کس به شهر خود شهریار است .
The city was razed to the ground. U شهر با خاک یکسان شد
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
brown air city U شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
that city lies in ruins U است
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
Enemy troops poured into the city. U سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness . U تمام شهر غرق درتاریکی بود
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com