English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Apple Mac U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
apple سیب
apple U مردمک چشم
apple U چیز عزیزو پربها
apple U سیب دادن
apple U میوهء سیب دادن
apple U نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple U یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
crab apple U سیب صحرایی
adams apple U بر امدگی گلو
adams apple U جوزک
adams apple U سیب حضرت ادم
apple computer U کامپیوتر اپل
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
Apple Computer Corporation U Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
apple core U تخمدان سیب
apple desktop bus U باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple desktop bus U گذر رومیزی اپل
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
Apple file exchange U برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
apple ii U اپل دو
apple jack U عرق سیب
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
Apple Macintosh computer U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple macintosh U acintosh
apple of the eye U مردمک چشم
apple of the eye U محبوب نوردیده
apple of the eye U چیز پریها
apple pascal U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple peel U پوست سیب
apple ring fender U دفرای حلقوی
apple share U اپل شر
apple talk U اپل تاک
apple tree U درخت سیب
apple works U اپل ورکس
egg apple U بادنجان
fir apple U چلغوزه
fir apple U جوزصنوبر
flat apple U گوی بولینگ خارج از بازی
gall apple U مازو
oak apple or gall U مازو
oak apple U مازو
love apple U گوجه فرنگی
pine apple U اناناس
pine apple U عین الناس
pine apple U قشطه بمب
shaped like an apple U بشکل سیب
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
sugar apple سفرجل هندی
sugar apple سیب دارچینی
the pulp of an apple U مغز سیب
the pulp of an apple U گوشت سیب
thorn apple U تاتوره خاردار
Adam's apple U سیب آدم
Adam's apple U جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
section of a pome fruit: apple U قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
toffee apple U سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
To eat an apple with the skin. U سیب را با پوست خوردن
To turn (apple)to someone. U به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
the apple of one's eye <idiom> U نور چشم
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> U یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions. <proverb> U یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple pie U پای سیب
dutch apple pie U پای سیب هلندی
apple juice U آب سیب
to peel an apple U پوست سیبی را گرفتن
candy apple U سیب با ژلاتین پوشیده شده
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
eating apple U سیب خوردنی
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
The apple does not fall far from the tree. <proverb> U درست شبیه پدر.
Put the apple in the juicer. U سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
a crunchy apple U سیبی برشته و ترد
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
the apple of one's eye <idiom> U عزیز دردانه
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
sugar-apple U سیتافال هندی
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com