Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
in this wise
<adv.>
U
از این جهت
wise
U
عاقل عاقلانه
wise
U
دانا
wise
U
خردمند
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
in this wise
<adv.>
U
از اینرو
in this wise
<adv.>
U
از آن بابت
like wise
U
همینطور هم
wise
U
معقول
wise
U
فرزانه
wise
U
عاقل
in this wise
<adv.>
U
بدلیل آن
in this wise
<adv.>
U
به این دلیل
in this wise
<adv.>
U
بخاطر همین
in this wise
<adv.>
U
از انرو
wise
U
حکیم
least wise
U
یا اقلا
the wise
U
عاقلانرا اشارهای
least wise
U
یا دست کم
in no wise
U
بهیچوجه
in this wise
<adv.>
U
درنتیجه
in no wise
U
بهیچ طریق
wise saw
U
ضرب المثل
wise saying
U
پند حکمت
like wise
U
همچنین
like wise
U
نیز
in this wise
<adv.>
U
متعاقبا
wise up to
<idiom>
U
بالاخره فهمیدن واقعیت
to get wise to someone
<idiom>
U
دست کسی را خواندن
get wise to something/somebody
<idiom>
U
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
in this wise
<adv.>
U
بنابراین
he was wise to a proverb
U
در خرمندی ضرب المثل شده بود
chequer wise
U
شطرنج وار
hebrew wise
U
ازراست بچپ
cross wise
U
چلیپایی ضربدری
cross wise
U
صلیب وار
hebrew wise
U
عبری وار
worldly-wise
<adj.>
U
سرد و گرم چشیده
i reckon one wise
U
کسی را خردمند دانستن
penny wise
U
صرفه جو
to put wise
U
از اشتباه دراوردن
weather wise
U
هوا شناس
weather wise
U
وارد بجریانات روز
wise acre
U
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise guy
U
مردرند
wise guy
U
ادمی که خود را داناپندارد
wise guy
U
نادان دانانما
wise man
U
جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
wise woman
U
زن جادو
wise woman
U
ساحره ماما فالگیر زن خردمند
The people have got wise to him.
U
مردم دستش را خوانده اند
test wise
U
ازمون اشنا
step wise
U
تدریجی
worldly wise
U
جهان دیده
worldly-wise
U
محیل و زرنگ
worldly-wise
U
عاقل درامورمادی
worldly-wise
U
جهان دیده
worldly wise
U
محیل و زرنگ
worldly wise
U
عاقل درامورمادی
penny wise
U
یک قازی
wise guy
<idiom>
U
باهوش تراز بقیه جلودادن
weather wise
U
مطلع
step wise
U
قدم بقدم
row wise recalculation
U
محاسبه مجدد سطری
Why should the wise man do that which he will rue?.
<proverb>
U
چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
column wise recalculation
U
محاسبه مجدد ستونی
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
U
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
penny wise and pound foolish
U
دینار شناس و ریال شناس
penny wise and pound foolish
U
صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
A still tongue makes a wise head.
<proverb>
U
لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
U
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion.
U
من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
word
U
مشابه 10721
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
to say a word
U
حرف زدن
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
say a word
U
سخن گفتن
say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
the last word
U
سخن اخر
the last word
U
ک لام اخر
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
فرمان
word
U
عهد
word
U
قول
word
U
پیغام خبر
word
U
عبارت
word
U
حرف
word
U
واژه سخن
word
U
گفتار
word
U
لفظ
word
U
لغت
word for word
U
طابق النعل بالنعل
upon my word
U
به شرافتم قسم
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
the last word
U
سخن قطعی
the last word
U
حرف اخر
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
word
U
لغات رابکار بردن
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word for word
U
کلمه به کلمه
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word for word
U
تحت اللفظی
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
at his word
U
بحرف او
word
U
اطلاع
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
last word
U
حرف اخر
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
in one word
U
خلاصه
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
word for word
<adv.>
U
مو به مو
last word
U
اتمام حجت
word
U
کلمه
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
word
U
واژه
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
at his word
U
بفرمان او
in a word
U
خلاصه
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise
<proverb>
U
سحرخیز باش تا کامروا باشی
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
<proverb>
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
He feels he must have the last word.
U
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
word of honour
U
قول شرف
word square
U
acrostic
word salad
U
اشفته گویی
word process
U
ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad
U
سالاد کلمات
word order
U
ترتیب واژه ها
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word book
U
واژه نامه
word of command
U
فرمان نظامی
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word frequency
U
بسامد واژگانی
word hoard
U
لغت نامه
word length
U
طول کلمه
word length
U
درازای کلمه
word mark
U
نشان کلمه
word mark
U
علامت کلمه
to have the final
[last]
word
<idiom>
U
حرف خود را به کرسی نشاندن
word of command
U
فرمان انتصاب
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word book
U
دیکشنری
word book
U
لغت نامه
word book
U
فرهنگ لغات
word book
U
قاموس
word book
U
کتاب لغت
word picture
U
بیان یا شرح روشن
word square
U
جدول کلمات متقاطع
word choice
U
بیان
word choice
U
کلمه بندی
word choice
U
جمله بندی
Do not say a word until you know it is exactly rig.
<proverb>
U
تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
This is an elusive word .
U
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
Word of honor .
U
قول شرف
A mans word is one .
<proverb>
U
یرف مرد یکى است .
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
What is the meaning of this word ?
U
معنی این لغت چیست ؟
In what sense are you using this word ?
U
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
mum's the word
<idiom>
U
دهان قرص
get a word in edgewise
<idiom>
U
وارد شدن درمکالمه
word of mouth
<idiom>
U
از منبع موثق
He didnt say a word.
U
یک کلام هم حرف نزد
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
word star
U
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
word time
U
زمان کلمه
word wrap
U
حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word wrap
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
buzz word
U
رمز واژه
buzz word
U
لغت بابروز
four-letter word
U
واژهیچهار حرفی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com