Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
This is my last chance .
U
این برایم آخرین فرصت است
He'll take the chance.
U
او
[مرد]
دل را به دریا می زند.
chance
U
احتمال
chance
U
اتفاق
chance
U
فرصت بل گرفتن
chance
U
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
He took his chance.
U
او
[مرد]
این ریسک را کرد.
to take ones chance
U
به پیشامد خودتن دردادن بقسمت خودراضی شدن
by chance
<adv.>
U
اتفاقا
by chance
U
برحسب اتفاق یاتصادف
off-chance
U
شانسی یابختویااقبال
There is a 50-50 chance.
U
احتمال 50-50است
by chance
<adv.>
U
تصادفا
on the chance of
U
نظر به احتمال
chance
U
اتفاق افتادن
chance
U
اتفاقی
by chance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
U
بطور اتفاقی
chance
U
تصادفی
by chance
<adv.>
U
بطور تصادف
chance
U
فرصت مجال
chance
U
شانس
chance
U
تصادف
chance
U
بخت
by chance
<adv.>
U
تصادفی
life chance
U
مجال زندگی
last chance rule
U
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
missing a chance
U
بزبیاری
Before it is too late . while one has the chance .
U
اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
He is not dead by any chance , is he ?
U
نکند مرده باشد ؟
To take a chance . To risk it.
U
دل رابه دریا زدن
Accidentally . By chance.
U
بر حسب اتفاق
fat chance
<idiom>
U
هیچ شانسی نداشتند
snapat the chance
U
فرصت را در اغوش بگیر
he seized upon the chance
U
ازموقع استفاده کرد
he seized upon the chance
U
فرصت راغنیمت شمرد
chance variations
U
تغییرات تصادفی
chance level
U
سطح تصادفی
chance error
U
خطای تصادفی
chance medley
U
ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
game of chance
U
بازی قمار
(not a) ghost of a chance
<idiom>
U
حتی یک شانس کوچکی
Accidentally. By chance. By accident.
بر حسب تصادف
[تصادفا]
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
(not a) snowball's chance in hell
<idiom>
U
بد شانس مطلق
throw away a chance or opportunity
<idiom>
U
لگدزدن به بخت واقبال
We havent got the slightest chance . We are left out .
U
کلاهمان پ؟ معرکه است
How come you remembered me ? What lucky chance brings you here
U
چه شد که یادی از ماکردی ؟
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
U
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
problem
U
مشکل
problem
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problem
U
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problem
U
یافتن پاسخ برای مشکلی
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problem
U
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
problem
U
مسئله
problem
U
مساله
problem
U
چیستان
problem
U
معما موضوع
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .
U
محکم کاری کردن
check problem
U
مسئله ازمایشی
chess problem
U
مسئله شطرنج
chess problem
U
معما
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
eight queens problem
U
مسئله هشت وزیر شطرنج
domestic problem
U
مساله خانوادگی
determinate problem
U
مسئله ایی که یک یا چندراه حل معین دارد
check problem
U
مسئله مقابلهای
benchmark problem
U
مسئله محک
problem-free
<adj.>
U
بدون زحمت
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
to crack a problem
U
مسئله ای را حل کردن
[ریاضی یا فیزیک]
test problem
U
مسئله ازمابنده
the heart of the problem
U
اصل مساله
problem-solving
U
مساله گشایی
benchmark problem
U
کار یا برنامه بررسی اعتبار کارایی سخت افزار یا نرم افزار
feeding problem
U
مشکل تغذیه
problem identification
U
شناسایی مسئله
solution of a problem
U
حل یک مسئله
solution to a problem
U
راه حل یک مسئله
problem description
U
شرح مسئله
problem description
U
تشریح مسئله
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
problem child
U
فرزند مسئله دار
problem child
U
کودک مشکل افرین
problem file
U
پرونده مسئلهای
problem statement
U
حکم مسئلهای
problem identification
U
بازشناسی مشکل
problem oriented
U
مسئله گرا
problem plav
U
نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
problem program
U
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
problem solving
U
حل مسئله
problem state
U
حالت مسئلهای
problem state
U
وضعیت مسئله
problem checklist
U
فهرست مشکلات
problem box
U
جعبه مساله
problem definition
U
تعریف مسئله
problem program
U
برنامه مسئلهای
problem analysis
U
تجزیه و تحلیل مسئله
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
identification problem
U
مسئله شناسائی
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
on line problem solving
U
حل مسئله بطور درون خطی
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
mind body problem
U
مساله تن و روان
problem oriented language
U
زبان مسئله گرا
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
We are confronting a difficult problem.
U
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
problem oriented language
U
زبان باگرایش مسئله
It is an extremely complicated problem.
U
مسأله بسیار پیچیده ایست
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
one's biggest worry
[problem number one]
U
بزرگترین نگرانی
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.
U
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem.
U
گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com