English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A pack of lies . U یک مشت دروغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lies U خوابیدن
lies U کذب
lies U دروغ
lies U سخن نادرست گفتن
lies U :دروغ گفتن
here lies U در اینجا دفن است
here lies U در اینجاخوابیده
it lies before us U پیش روی ما واقع شده است پیش روی ما است
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
lies U ماندن
lies U واقع شدن
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies U موقعیت چگونگی
lies U وضع
lies U موقتاماندن
lies U قرار گرفتن
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
one or other of you lies U یکی از شما دو تن دروغ می گوید
lies U افتادن
here lies U است
only death does not tell lies U تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
the fault lies with him U تقصیر با اوست
the remedy lies in this U چاره ان اینست
the rest lies with you U باقی ان با خودتان است
the valley lies below U ده در پایین است
The responsibility lies with you. U مسئولیت با شما است.
white lies U دروغ مصلحتآمیز
it lies on the east of U در خاور واقع
white lies U دروغ سفید
it lies on the east of U است
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
that city lies in ruins U است
love lies bleeding U گل تاج خروس
love lies bleeding U گل همیشه بهار
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
love lies bleeding U زلف نوعروسان
this line lies north U جنوبی است
that city lies in ruins U ان شهر خراب
this line lies north U این خط شمالی
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
to pack off U روانه کردن
to pack off U بیرون کردن
pack up U بستن
pack off U روانه کردن
six-pack U شش قوطی
six-pack U نیم دوجین
pack up U دست از کارکشیدن
pack U با نمایش چندین حرف داده با یک حرف ذخیره شده
pack U متراکم کردن فشردن
pack U بزور جا دادن
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U بسته کردن یکدست ورق بازی
pack U بسته بندی کردن
pack U توده کردن بزور چپاندن
pack U بار
pack U بارکردن بردن
pack U فرستادن
pack U قرار دادن
pack U محمول بادواب
pack U دو رقم دهدهی با کد دودویی در یک کلمه کامپیوتری
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack U کوله پشتی
pack U فشردن
pack U بقچه
pack U بسته کردن
pack U دسته گروه
pack U فشرده سازی
pack U وسیله محمول
pack U ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
pack U تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
pack U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack U ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack U بسته
pack U تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
face pack U مادهایکهبرایتمیزکردنپوستصورتاستفادهمیشود
trade pack U بسته بندی تجاری
wolf pack U گله گرگ
wolf pack U حمله گرگ
I'd like a face-pack. من ماسک صورت میخواهم.
power pack U باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
To pack a suitcase. U چمدان بستن
film pack U جایفیلم
emery pack U جاسوزنی
a face-pack U ماسک صورت
cigarette pack U بستهسیگار
pack ice U یختوده
pack ice U رجوع شود به pack ice
wolf pack U حمله چندزیردریایی با هم به هدف
pack ice U یخ شناور
pack animal U چهارپا
pack annealing U التهاب لفافی
nondismountable pack U بسته غیرقابل پیاده سازی
imagery pack U بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
gravel pack U پوشش شنی
flat pack U بسته مسطح
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dismountable pack U بسته قابل پیاده سازی
disk pack U گروه بسته
disk pack U گرده بسته
amphibious pack U تک اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
ab power pack U جعبه تغذیه ا.ب
climbing pack U کوله پشتی
pack animals U حیوان باربر
pack animals U چهارپا
pack animal U حیوان باربر
disk pack U بسته دیسک
pack artillery U توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
pack board U وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
pack staff U بغچه نگه دار
pack saddle U زین مخصوص بار
power pack U دستگاه تنظیم برق
power pack U جعبه تغذیه
pack saddle U زین بارگیری
summit pack U کوله قله
pack road U جاده مال رو
pack horse U بارگیر
pack horse U یابو
pack horse U اسب بارکش
pack box U پاکت
pack staff U بارنگهدار
pack box U بسته
survival pack U بسته نجات
pack cloth U لفاف بارپیچی
pack frame U کوله پشتی زین دار
portable disk pack U بسته دیسک قابل حمل
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U مسلح بودن
pack annealing furnace U کوره التهاب لفافی
consolidated pack ice U مجموعه یخهای شناور
a pack of ravening wolves U یک گروه گرگ ژیان
To collect (pack)the household goods. U اسباب خانه را جمع کردن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. U دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] U تقصیر [سر] او [زن] است.
The kings horse has been called a pack horse. <proverb> U به اسب شاه گفتند یابو .
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com