English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A firm voice . U صدای محکم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
firm U بنگاه
firm U واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm U استوار کردن
firm U راسخ سفت کردن
firm U ثابت
firm U پابرجا
firm U استوار محکم
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
firm U تجارتخانه
firm U شرکت
nonprofit firm U موسسه غیر انتفاعی
commercial firm U تجارتخانه
commercial firm U شرکت تجارتی
nonprofit firm U بنگاه غیر انتفاعی
dominant firm U واحد تجارتی مسلط
firm clay U خاک رس مرطوب
firm offer U پیشنهاد قطعی
firm offer U پیشنهاد ثابت
competitive firm U بنگاه رقابتی
representative firm U بنگاه تولیدی نمونه
As firm as a rock . U به محکمی آهن ( سنگ )
to break a firm U ورشکست شدن یک شرکت
two input firm U بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
To walk with firm steps . U با قدمهای محکم راه رفتن
Firm muscles ( flesh ) . U عضلات (گوشت ) محکم
head of business firm U رئیس تجارتخانه
Tie a rope in a firm knot . U طناب را گره محکمی زدن
She shook my hand with a firm clasp . U با من دست محکمی داد
You must not relent on this point . You must stand firm. U مبادا سر این موضوع شل بیائی
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
voice-over U سخنان افزوده
voice U ادا کردن
voice U بیان کردن
with one voice U بایک زبان متفقا
A voice came from beyond . U صدائی از غیب آمد
voice-over U صدای خارج از تصویر
voice U سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice U اواز
voice U گفتاری
voice U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice U رای
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U خروجی صوت
voice U شفاهی صوتی
voice U صوت
voice U اوا
voice U صدا
voice U باصدابیان کردن
voice U ادا کردن
voice U صدای انسان
voice U واک
voice U صدای سخنرانی انسان
voice recognition U تشخیص صوتی
voice recognition U تشخیص صدا
voice synthesizer U ترکیب کننده صدا
voice synthesis U ترکیب صدا
voice synthesis U ترکیب صوتی
voice response U جواب صوتی
voice-overs U صدای خارج از تصویر
voice tube U لولههای صدارسان
give voice to <idiom> U احساس ونظرت رابیان کن
voice input U ورودی صوتی
voice-overs U سخنان افزوده
voice selector U انتخابگرصدا
to a ones voice to music U صدای خودراباسازجفت کرد
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
At the top of ones voice . U با صدای هرچه بلند تر
voice recognition U بازشناسی صدا
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
the range of voice U دانگ صدا
negative voice U رای مخالف رد کردن
the public voice U عمومی
the public voice U ارا
the passive voice U فعل مجهول
the passive voice U بنای مجهول
the active voice U فعل معلوم
the active voice U معلوم
no one raised his voice U صدای هیچکس درنیامد
negative voice U رای مخالف دادن
negative voice U قدغن کردن
negative voice U منع نشانه مخالفت
negative voice U رد
negative voice U حق رد
he started at my voice U از صدای من از جا پرید
voice key U کلید صدایی
voice mail U پست اوایی پست صوتی
voice mail U پست صوتی
voice communications U ارتباطات صوتی
voice coil U پیچک صدا
voice operated U با کار افت صدایی
voice output U خروجی صوتی
voice output U خروجی به صورت صدا
voice frequency U بسامد صدایی
automatic voice network U شبکه صوتی خودکار
voice store and forward U ذخیره و ارسال صدا
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
voice operated device U دستگاه با کار افت صدایی
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
voice grade channel U ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
My voice is not clear today. U صدایم امروز صاف نیست
voice answer back U پاسخ سمعی
He has a rich mellow voice. U صدایش گرم وپخته است
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
voice edit buttons U دکمههایتصیحصدا
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
voice grade channel U مجرای از درجه صدایی
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
voice grade channel U کانال ارسال گفتار
sweet words (voice,sleep U کلمات ( صدا خواب )شیرین
I hear a strange noise ( voice , sound ) . U صدای غریبی به گوشم می رسد
Speak in a low voice . Spead slowly . U یواش حرف زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com