English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to possess U داشتن
to go hot U تب داشتن
bears U در بر داشتن
redolence U بو داشتن
to have possession of U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
having U داشتن
possessing U داشتن
lackvt U کم داشتن
possesses U داشتن
bear U در بر داشتن
possess U داشتن
owns U داشتن
bears U داشتن
to be feverish U تب داشتن
want U کم داشتن
doubted U شک داشتن
lack U کم داشتن
have U داشتن
owning U داشتن
doubts U شک داشتن
lacked U کم داشتن
relieve U داشتن
lacks U کم داشتن
doubting U شک داشتن
relieving U داشتن
doubt U شک داشتن
relieves U داشتن
to hold a meeting U داشتن
wanted U کم داشتن
own U داشتن
bear U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
owned U داشتن
intercommon U داشتن
resembles U شباهت داشتن
possesses U در تصرف داشتن
exist U وجود داشتن
possessing U در تصرف داشتن
to be afraid [of] U ترس داشتن [از]
resembling U شباهت داشتن
stinks U تعفن داشتن
attends U حضور داشتن
exists U وجود داشتن
attend U حضور داشتن
abound with U فراوان داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
stink U تعفن داشتن
existed U وجود داشتن
possess U در تصرف داشتن
attending U حضور داشتن
contradict U تناقض داشتن با
concerns U اهمیت داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
concern U اهمیت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
lean U تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
leaned U تمایل داشتن
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
leans U تمایل داشتن
implies U دلالت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
quake U لرزش داشتن
quaked U لرزش داشتن
liaise U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
belongs U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
belong U تعلق داشتن
deserve U استحقاق داشتن
to hold [to have] U نگه [داشتن]
quaking U لرزش داشتن
liaise U بستگی داشتن
liaised U رابطه داشتن
quakes U لرزش داشتن
believes U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believe U گمان داشتن
liaising U بستگی داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaises U بستگی داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaised U بستگی داشتن
abound in U فراوان داشتن
resembled U شباهت داشتن
play-act U نقش داشتن
trepan U تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach U دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach U اضطراب داشتن
to be thirsty U اشتیاق داشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
bear on U نسبت داشتن
bestowon U ارزی داشتن
bipolarity U داشتن دو قطب
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
limps U سکته داشتن
undulated U نوسان داشتن
undulate U نوسان داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
dubitation U تردید داشتن
eloign U دورنگاه داشتن از
abhor U ترس داشتن از
undulates U نوسان داشتن
bode U دلالت داشتن
bode U شگون داشتن
limping U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
crave U اشتیاق داشتن
dehydrate U پسابش داشتن
dispateh U گسیل داشتن
dubitate U شک داشتن تردیدکردن
able U شایستگی داشتن
keep U نگاه داشتن
resemble U شباهت داشتن
play-acts U نقش داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to think [of] U عقیده داشتن
to be there U وجود داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
limped U سکته داشتن
amativeness U دوست داشتن
retain U نگاه داشتن
expects U چشم داشتن
expecting U چشم داشتن
expected U چشم داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com