Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
30% down payment against bank guaranty
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank guarantee
U
ضمانت بانکی
bank bond
U
ضمانت بانکی
bank guarantee
U
ضمانت نامه بانکی
land bank
U
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
repayment guarantee
U
ضمانت استرداد پیش پرداخت
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
payment against documents
پرداخت در برابر اسناد
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
man hour
U
واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
pecuniary liability
U
ضمانت ضمانت جبران خسارت
clearing banks
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
inventory fraction
U
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
percentages
U
درصد
cent
U
درصد
cent-
U
درصد
centi-
U
درصد
cents
U
درصد
rates
U
درصد
rate
U
درصد
point
U
درصد
percentage
U
درصد
percent
U
درصد
per cent
U
درصد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
percent salt
U
درصد نمک
rate
U
نرخ
[درصد]
percentages
U
نسبت یا درصد
water content
U
درصد رطوبت
percentage
U
نسبت یا درصد
at % interest
U
با بهره 21 درصد
percentages
U
برحسب درصد
weight percent
U
درصد وزنی
volume percent
U
درصد حجمی
percentage
U
برحسب درصد
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
trial rate
U
درصد ازمایش یک محصول
what p do you receive?
U
چند درصد می گیرد
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
case fatality rate
U
درصد مرگ و میر
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
percent
U
از قرار صدی درصد
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
profit margin
U
درصد سود از فروش خالص
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
optimum moisture content
U
درصد رطوبت مناسب خاک
one hyndred percent column graph
U
نمودار یکصد درصد ستونی
pollen count
U
درصد گردههای گیاهی در هوا
profit margins
U
درصد سود از فروش خالص
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
pollen counts
U
درصد گردههای گیاهی در هوا
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
What percentage of the people are literate?
U
چند درصد مردم با سواد هستند ؟
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
Of this amount Europe's share is 20 percent.
U
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
bank check
U
چک بانکی
bank acceptance
U
قبولی بانکی
bank accounts
U
حساب بانکی
bank loan
U
وام بانکی
bank rate
U
نرخ بانکی
bank statements
U
صورتحساب بانکی
bank holidays
U
تعطیلات بانکی
bank advance
U
وام بانکی
bank deposit
U
سپرده بانکی
bank discount
U
تنزیل بانکی
bank contraction
U
انقباض بانکی
bank charges
U
هزینههای بانکی
bank credit
U
اعتبار بانکی
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank account
U
حساب بانکی
bank statement
U
صورتحساب بانکی
bank discount
U
تخفیف بانکی
bank bill
U
حواله بانکی
bank discount
U
سپردههای بانکی
bank draft
U
حواله بانکی
banker's bill
U
صورتحساب بانکی
bank transfers
U
انتقالات بانکی
banking
U
کار بانکی
bank reserves
U
ذخایر بانکی
bank reserves
U
اندوختههای بانکی
bank pass book
U
دفترچه بانکی
clearings
U
تهاتر بانکی
clearing
U
تهاتر بانکی
consortium of bankers
U
کنسرسیوم بانکی
change over
U
انتقال بانکی
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
bank liabilities
U
تعهدات بانکی
bank draft
U
برات بانکی
bank failure
U
ورشکستگی بانکی
bank interest
U
بهره بانکی
bank commission
U
کارمزد بانکی
bank giro
U
جیروی بانکی
bank expansion
U
گسترش بانکی
bank liabilities
U
بدهیهای بانکی
gradient
U
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
progressive rebate
U
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
gradients
U
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
banking deposit account
U
حساب سپرده بانکی
clearing
U
نقل وانتقال بانکی
bank statement
U
صورت حساب بانکی
joint account
U
حساب بانکی مشترک
clearings
U
نقل وانتقال بانکی
letter of credit
U
اعتبار نامه بانکی
volume of bank credit
U
حجم اعتبارات بانکی
liability
U
تعهد موجودی بانکی
bank rate
U
نرخ بهره بانکی
bank statements
U
صورت حساب بانکی
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
checking account
U
حساب جاری بانکی
checking accounts
U
حساب جاری بانکی
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
cashing
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
negotiating bank
U
بانکی که اسناد را معامله میکند
discount rate
U
نرخ ثابت نزول بانکی
giros
U
خدمات بانکی اداره پست
cashes
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
giro
U
خدمات بانکی اداره پست
I deposited the money in my bank account .
پول را به حساب بانکی ام ریختم
cash
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
time deposit
U
سپردهء بانکی مدت دار
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank paper
U
چک تضمین شده سفته بانکی
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bankable
U
قابل نقل وانتقال بانکی
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
warranty
U
ضمانت
warranties
U
ضمانت
mainprise
U
ضمانت
gurantee
U
ضمانت
guaranty
U
ضمانت
warranted
U
ضمانت
guaranteed
U
ضمانت
guarantees
U
ضمانت
warrants
U
ضمانت
warranty
U
ضمانت
guaranty
U
ضمانت
guarantee
U
ضمانت
bond
U
ضمانت
warrant
U
ضمانت
warranting
U
ضمانت
guarantee
U
ضمانت
pledge
[archaic]
[guaranty]
U
ضمانت
sponsorship
U
ضمانت
bail
U
ضمانت
suretyship
U
ضمانت
sponsion
U
ضمانت
sponsored by
U
به ضمانت
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
guaranty
U
ضمانت نامه
bailable
U
قابل ضمانت
suretyship
U
عقد ضمانت
bond
U
پیوستگی ضمانت
guarantee period
U
دوره ضمانت
guarantors
U
ضمانت کننده
responsibilities
U
ضمانت جوابگویی
vouch
U
ضمانت کردن
sponsor
U
ضمانت کردن
bilable
U
ضمانت بردار
sponsoring
U
ضمانت کردن
answered
U
ضمانت کردن
answering
U
ضمانت کردن
answers
U
ضمانت کردن
contract guarantee
U
ضمانت قرارداد
guarantor
U
ضمانت کننده
sponsors
U
ضمانت کردن
bonded
U
ضمانت شده
guarantee
U
ضمانت کردن
express warranty
U
ضمانت صریح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com