Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
semiosis
U
یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
badges
U
امضاء و علامت برجسته و مشخص
badge
U
امضاء و علامت برجسته و مشخص
psychogenesis
U
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
epizoic
U
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
earmarked
U
نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
ghaut
U
سلسله سلسله کوه
chains
U
سلسله سلسله مراتب
chain
U
سلسله سلسله مراتب
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
command channels
U
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor
U
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
nexus
U
سلسله
catena
U
سلسله
systems
U
سلسله
strips
U
سر سلسله
system
U
سلسله
train
U
سلسله
kingdom
U
سلسله
trained
U
سلسله
range
U
سلسله
ranged
U
سلسله
gradation
U
سلسله
ranges
U
سلسله
trains
U
سلسله
dynasties
U
سلسله
run
U
سلسله
dynasty
U
سلسله
genealogy
U
سلسله
genealogies
U
سلسله
chains
U
سلسله
gradations
U
سلسله
runs
U
سلسله
chain
U
سلسله
string
U
ردیف سلسله
pecking order
U
سلسله مراتب
train
U
رشته سلسله
protomartyr
U
سر سلسله شهدا
system
U
سلسله رشته
chain of command
U
سلسله مراتب
rank
U
سلسله مقام
systems
U
سلسله رشته
ranked
U
سلسله مقام
ranks
U
سلسله مقام
pulse train
U
سلسله تپش ها
trains
U
رشته سلسله
hierarchy
U
سلسله مراتب
chain
U
سلسله کوه
hierarchies
U
سلسله مراتب
series
U
سلسله ردیف
trained
U
رشته سلسله
ommiades
U
سلسله امیه
mountain ranges
U
سلسله جبال
nervous systems
U
سلسله عصب
ghat
U
سلسله کوه
nervous system
U
سلسله عصب
sequence
U
سلسله مراتب
channel
U
سلسله مراتب
ghat
U
رشته سلسله
channeled
U
سلسله مراتب
channels
U
سلسله مراتب
channelled
U
سلسله مراتب
sequences
U
سلسله مراتب
phylon
U
اجداد سلسله
channeling
U
سلسله مراتب
ommiad
U
سلسله امیه
hierachy
U
سلسله مراتب
the vascular system
U
سلسله اوندهاومجراها
range
U
سلسله ردیف
unit system
U
سلسله احاد
coneatenation
U
تسلسل سلسله
chains
U
سلسله کوه
ranged
U
سلسله ردیف
ranges
U
سلسله ردیف
phylum
U
اجداد سلسله
response hierarchy
U
سلسله مراتب پاسخ
the nervous system
U
سلسله پیهای نباتی
request mast
U
از طریق سلسله مراتب
hierarchical model
U
مدل سلسله مراتبی
hierachical structure
U
ساختار سلسله مراتبی
hierarchy of needs
U
سلسله مراتب نیازها
thearchy
U
سلسله مراتب خدایان
control hierarchy
U
سلسله مراتب کنترل
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
cryptochannel
U
سلسله مراتب رمز
hierarchical network
U
شبکه سلسله مراتبی
data hierarchy
U
سلسله مراتب داده ها
heavenly hierarchy
U
سلسله مراتب فرشتگان
achamenidae
U
سلسله هخامنشی هخامنشیان
neural
U
وابسته به سلسله اعصاب
memory hierarchy
U
سلسله مراتب حافظه
occupational hierarchy
U
سلسله مراتب شغلی
flight
U
یک رشته پلکان سلسله
military channel
U
سلسله مراتب نظامی
chain of command
U
سلسله مراتب فرماندهی
echelon
U
ستون طبقه سلسله مراتب
habit family hierarchy
U
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
hierarchies
U
ساختار دادهای سلسله مراتبی
sympathetics
U
سلسله پیهای نباتی باشد
campaign
U
سلسله عملیات کوره بلند
dynastical
U
وابسته بیک سلسله پادشاهان
pecking order
U
سلسله مراتب دانه چینی
echelons
U
ستون طبقه سلسله مراتب
campaigns
U
سلسله عملیات کوره بلند
campaigning
U
سلسله عملیات کوره بلند
hierarchy
U
ساختار دادهای سلسله مراتبی
ohm
U
واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
argumentum
U
یک سلسله دلایل قابل قبول
dynast
U
عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
campaigned
U
سلسله عملیات کوره بلند
ohms
U
واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
hierachical file system
U
سیستم فایل سلسله مراتبی
hierarchic
U
وابسته به سلسله مراتب وریاست
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
algebraic hierarchy parenthese
U
پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
novus actus intervenieus
U
قطع سلسله علیت در خسارات
trains
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
exempted station
U
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
train
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
hierarchical data base management system
U
سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
underplot
U
یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
aborts
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
locating
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate
U
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
fiscal station
U
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms
U
DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
creature
U
جانور
he
U
جانور نر
it
U
ان جانور
creatures
U
جانور
animalize
U
جانور
apod
U
جانور بی پا
johnny
U
جانور نر
beasts
U
جانور
it pron
U
ان جانور
structure of an animal
U
جانور
malacostracan
U
جانور
ruffianly
U
جانور خو
animals
U
جانور
animal
U
جانور
beast
U
جانور
nightwalker
U
جانور شب پر
brutalities
U
جانور خویی
pelagian
U
جانور دریایی
perissodactyl
U
جانور فرد سم
monocule
U
جانور یک چشم
nekton
U
جانور شناور
stinkard
U
جانور بدبو
strayed
U
جانور ولگرد
milker
U
جانور شیرده
strays
U
جانور بی صاحب
scrag
U
جانور نحیف
mammiferous
U
جانور پستاندار
polystomatous
U
جانور بسیار
mammifer
U
جانور پستاندار
polystome
U
جانور بسیار
saxicoline
U
جانور سنگ زی
saprozoon
U
جانور پوده زی
saxicolous
U
جانور سنگ زی
polypod
U
جانور بسیارپا
pollard
U
جانور بی شاخ
brutality
U
جانور خویی
plantigrade
U
جانور دوپا
stray
U
جانور بی صاحب
poikilotherm
U
جانور خونسرد
poikilothermism
U
خونسردی جانور
shell fish
U
جانور صدف
straying
U
جانور بی صاحب
hybrid
U
جانور دورگه
pudge
U
جانور چاق
brute
U
جانور حیوان
brutes
U
جانور حیوان
brutal
U
جانور خوی
amoeba
U
جانور تک سلولی
amebas
U
جانور تک سلولی
amebae
U
جانور تک سلولی
animalist
U
نقاش جانور
beastliness
U
جانور خویی
brutalization
U
جانور خویی
animalculum
U
جانور ریزه
zoophagous
U
جانور خوار
zoologist
U
جانور شناس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com