Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trim
U
یکنواخت کردن با قیچی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pave
U
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
Other Matches
uniforms
U
یکنواخت یکنواخت کردن
uniform
U
یکنواخت یکنواخت کردن
shared
U
قیچی کردن
shear
U
قیچی کردن
share
U
قیچی کردن
snipping
U
قیچی کردن
snipped
U
قیچی کردن
snip
U
قیچی کردن
shares
U
قیچی کردن
shear
U
شکاف دادن قیچی کردن
standardization
U
یکنواخت کردن
harmonizing
U
یکنواخت کردن
level out
U
یکنواخت کردن
standardizes
U
یکنواخت کردن
standardizing
U
یکنواخت کردن
standardize
U
یکنواخت کردن
standardising
U
یکنواخت کردن
standardised
U
یکنواخت کردن
harmonizes
U
یکنواخت کردن
harmonized
U
یکنواخت کردن
standardises
U
یکنواخت کردن
harmonises
U
یکنواخت کردن
harmonize
U
یکنواخت کردن
harmonising
U
یکنواخت کردن
harmonised
U
یکنواخت کردن
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
droning
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
equalises
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
capacitor intel filter
U
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics
U
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
snips
U
قیچی
tweezer
U
قیچی
braced
U
قیچی
overarm braces
U
قیچی
pruning shears
U
قیچی
mammock
U
دم قیچی
tweeger
U
قیچی
scissors
U
قیچی
snippel
U
دم قیچی
shear
U
قیچی
brace
U
قیچی
secateur
U
قیچی باغبانی
hot shear blade
U
قیچی گرم
lever shears
U
قیچی اهرمی
rotary shear
U
قیچی گردان
shear
U
قیچی اهن بر
clipper
U
قیچی باغبانی
scissors
U
پرش قیچی
forficate
U
قیچی مانند
tin snips
U
قیچی دستی
bolt clipper
U
قیچی پیچ
mammock
U
از دم قیچی ردکردن
blooming shears
U
قیچی شمشه
pruning shears
U
قیچی باغبانی
split tackle
U
تکل قیچی
shear steel
U
فولاد قیچی
levered shears
U
قیچی اهرمی
scissors vault
U
پرش قیچی
wire cutter
U
قیچی سیمبر
plate shears
U
قیچی ورق بر
wire cutter
U
قیچی میخچین
scissors kick
U
ضربه قیچی
stock shears
U
قیچی پادار
scissel
U
دم قیچی فلزات
lever shear
U
قیچی اهرمی
alligator shears
U
قیچی اهرمی
combination slitting, shears
U
قیچی ورق
hitch kick
U
شوت قیچی
heavy shears
U
قیچی اهنبر
sheared
U
قیچی شده
circular shear
U
قیچی کمانهای
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
asynchronous
U
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
tin snips
U
قیچی اهن بر مهندسی
overhead kick
U
ضربه قیچی به عقب
shear
U
اسباب برش قیچی
scissors jump
U
پرش قیچی در اسکیت
continous chip
U
برادههای قیچی کاری
snips
U
قیچی اهن بری
scissors
U
قیچی روی خرک
clincher
U
قیچی کننده قاطع
wire shears
U
قیچی سیم بری
scissoring vibration
U
ارتعاش قیچی وار
clinchers
U
قیچی کننده قاطع
scissors-glasses
عینک قیچی شکل
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
trudgen stroke
U
دست کرال و پای قیچی
guillotin plate shear
U
قیچی ورق اهن بری
eastern cut off
U
شیوه قیچی پرش ارتفاع
scissor kick
U
پای قیچی در شنای پهلو
compound leverage floor jack
U
اهرم بالابر قیچی شکل
snipper
U
قیچی ویژه چیدن مو یا گیاه
shears
U
قیچی پشم چینی یا باغبانی
smoothly
U
یکنواخت
monotonous
U
یکنواخت
uniform
U
یکنواخت
uniforms
U
یکنواخت
monotone
U
یکنواخت
steadying
U
یکنواخت
monotonic
U
یکنواخت
steady
U
یکنواخت
steadied
U
یکنواخت
steadies
U
یکنواخت
steadiest
U
یکنواخت
same
U
یکنواخت
invariable
U
یکنواخت نامتغیر
uniform sand
U
ماسه یکنواخت
uniform flow
U
جریان یکنواخت
uniform field
U
میدان یکنواخت
uniform distribution
U
توزیع یکنواخت
continuous current
U
جریان یکنواخت
drone
U
سخن یکنواخت
sing-song
U
شعر یکنواخت
drones
U
سخن یکنواخت
sing-song
U
صدایمصنوعی و یکنواخت
uniformly
U
بطور یکنواخت
solid-shade dyeing
U
رنگرزی یکنواخت
droning
U
سخن یکنواخت
droned
U
سخن یکنواخت
standardization
U
یکنواخت سازی
flat rate
U
نرخ یکنواخت
level tone
U
اهنگ یکنواخت
monotonously
U
بطور یکنواخت
sing-songs
U
شعر یکنواخت
sing-songs
U
صدایمصنوعی و یکنواخت
averruncator
U
یکجور قیچی که با ان شاخههای بلندتر از قدرس رامیزنند
snips
U
قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
standards
U
همگون یکنواخت یکجور
flat
U
یکنواخت پایین دست
flattest
U
یکنواخت پایین دست
standard
U
همگون یکنواخت یکجور
steadily
U
بطور پیوسته و یکنواخت
uniformly distributed load
U
بار گسترده یکنواخت
drabbest
U
یکنواخت وخسته کننده
drabber
U
یکنواخت وخسته کننده
drab
U
یکنواخت وخسته کننده
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
equilibrium
U
یکنواخت شدن رنگینه ها
power line filter
U
یکنواخت کننده برق
continuous duty
U
کار مداوم یکنواخت
uniformly distribution load
U
بار گسترده یکنواخت
uniform aggregate
U
مصالح ریزدانه یکنواخت
to level off
U
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
aviation snips
U
قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
monotone
U
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
singsong
U
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
uninterrupted duty
U
کار مداوم غیر یکنواخت
sing-songs
U
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song
U
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
eastern roll
U
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
despotic network
U
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut
U
یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن
[کاری]
asynchronous
U
اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
stratus
U
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
under weft
U
پود زیرین یا ضخیم
[جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
scissored wool
U
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
scorching
U
سوزاندن
[گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
aerating agent
U
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
warp tension
U
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
same
U
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com