English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biretta U یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
reunionism U دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
soutane U ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
pontifex U عضو شورای کشیشان کاتولیک
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
popery U کلیسای کاتولیک رم
canon low U قانون کلیسای کاتولیک
Catholics U عضو کلیسای کاتولیک
Catholic U عضو کلیسای کاتولیک
Roman Catholics U وابسته به کلیسای کاتولیک روم
Roman Catholic U وابسته به کلیسای کاتولیک روم
lector U قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
gregorian chant U سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
mantelletta U شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
hoods U باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
hood U باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
shovel hat U کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
mortarboards U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboard U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
busby U یکجور کلاه پوستی
busbies U یکجور کلاه پوستی
priest ridden U زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
sacerdotal U وابسته به کشیشان درخور کشیشان
lady-chapel U [کلیسای کوچک در کلیسای اصلی برای تکریم]
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
glengarry U نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . U این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
calotte U شبکلاه کشیشان
casks U کلاه جنگی کلاه خود
cask U کلاه جنگی کلاه خود
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
lamasery-rise U [خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
sacerdotage U کشیش مابی جماعت کشیشان
dalailama U رئیس کشیشان بودایی تبت
lama teshu U رئیس کشیشان بودایی مغولستان
alb U پیراهن سفید و بلند کشیشان
lamasery ries U خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
jasey U کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
quadrant gular U چهارگوش
panes U چهارگوش
pane U چهارگوش
quadrangular U چهارگوش
four-square U چهارگوش
rectangle U چهارگوش
quadrilateral U چهارگوش
rectangles U چهارگوش
quadrilaterals U چهارگوش
chantry U پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
diamond charge U خرج چهارگوش
squarely U بشکل چهارگوش
quadrant gularly U بشکل چهارگوش
squarish U تاحدی چهارگوش
mast frame U قاب چهارگوش
traffic stud U گلمیخ چهارگوش
intertriglyph U چهارگوش افریز
four point suspension U اویزش چهارگوش
foursquare U لوزی چهارگوش
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
RC U کاتولیک
miaasl U کاتولیک ها
romanist U کاتولیک
of the catholic persuasion U کاتولیک
humeral veil U پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
quarries U شیشه الماسی چهارگوش
quarry U شیشه الماسی چهارگوش
demi-metope U [نیمه چهارگوش افریز]
Golden rectangle U پایه های چهارگوش
quarrying U شیشه الماسی چهارگوش
box tool U قلم تراش چهارگوش
rhomboid muscle U ماهیچه چهارگوش معین
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
popish U شبیه کاتولیک
Catholics U ازاده کاتولیک
Catholic U ازاده کاتولیک
catholicize U کاتولیک کردن
catholicize U کاتولیک شدن
his reverence U جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
ark U [نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
recessional hymn U سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
aaronic U از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
beanie U یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
contiguous U خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
blocky U قالب دار ساختمان چهارگوش
scow U با قایق چهارگوش حمل کردن
thornback U ماهی پهن چهارگوش خاردار
romanize U کاتولیک مسلک کردن
You are more catholic than the pope. <proverb> U از پاپ کاتولیک تر شده اى .
greek catholic U عضوکلیسای کاتولیک رومی
monseigneur U مسیو کشیش کاتولیک
of the catholic persuasion U وابسته به تیره کاتولیک
maniple U بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
petasus U یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
tessellate U بصورت سنگهای چهارگوش کوچک دراوردن
quad rangle U چهارگوش چاردیواری که ساختمانهائی گرداگرد ان باشد
lent U 04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
ray U ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
cape chisel U قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش
extreme unction U مسح اخری تدهین دم مرگ کاتولیک ها
zucchetto U شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
inverted commas U نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
modiste U کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
neoscholasticism U نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
cross-church U کلیسای صلیبی
cross-doomed U کلیسای گنبددار
minster U کلیسای بزرگ
romanist U عضو کلیسای رم
greek church U کلیسای خاور
kirk U کلیسای اسکاتلند
Church of England U کلیسای انگلستان
cathedral U کلیسای جامع
the orthodox church U کلیسای ارتودوکس
the orthodox church U کلیسای خاور
cathedrals U کلیسای جامع
st peter's U کلیسای سن پیر
chapel U کلیسای کوچک
Coptic Church U کلیسای قبطی
greek church U کلیسای شرقی
chapels U کلیسای کوچک
bookends U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
reunionist U کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
episcopalian U پیرو کلیسای اسقفی
power of the keys U اختیارات کلیسای پاپ
episcopalians U پیرو کلیسای اسقفی
nonconformist U مخالف کلیسای رسمی
nonconformists U مخالف کلیسای رسمی
Collegiate church U کلیسای وقف ایتام
greed orthodox U کلیسای ارتدکس یونانی
greek catholic U عضو کلیسای شرقی
established church U کلیسای قانونی و شرعی
orthodoxly U بشیوه کلیسای خاور
C. of E U مخفف کلیسای انگلیس
laura U صومعه کلیسای شرقی
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
hunger cloth U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
Coptic Church U کلیسای بومی مصر و اتیوپی
gregorian U وابسته به کلیسای گریگوریان ارمنستان
nestorian U کلیسای نسطوری قدیم ایران
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
presbyterian U وابسته به کلیسای مشایخی پروتستان
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
Cluny U [کلیسای کلونی به سبک رنسانس]
episcopal U مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت
archimandrite U رئیس دیر در کلیسای شرقی
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
lateran U نام کلیسای جامع رم نامیده میشود
abbeys U کلیسا نام کلیسای وست مینستر
abbey U کلیسا نام کلیسای وست مینستر
lutheran U وابسته به مارتین لوتر کلیسای لوتران
jacobite U عضو کلیسای قدم سوریه و عراق
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
altar-screen U [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
clipboard U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards U قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
mardi gras U سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
the r. U مذهبی درسده شانزدهم میلادی برای اصطلاح کلیسای رم
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
name part U بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
hagiarchy U حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
orphrey U سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
pilaster U شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
pan pipe U یکجور نی
pandean pipe U یکجور نی
alike U یکجور
homogeneous U یکجور
sheers U یکجور جرثقیل
lewis gun U یکجور مسلسل
costrel U یکجور قمقمه
trebuchet U یکجور ترازو
moloch U یکجور سوسماراسترالیایی
trebucket U یکجور ترازو
petard U یکجور ترقه
Jaffa U یکجور پرتغال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com